مشهد

شلیک در تاریکی! مشهد ((حرعاملی))

 
 

 

خراسان: جوانی که عاشق تیراندازی با سلاح بود پس از مصرف مشروبات الکلی و درگیری با پسر همسایه، ناگهان اسلحه کلت را به دست گرفت اما این بار عمویش سیبل تیراندازی او شد و به قتل رسید.به گزارش خراسان پرونده پیچیده «شلیک در تاریکی شب!» هنگامی به جریان افتاد که ساعت یک بامداد پنج شنبه گذشته، مرد ۴۲ ساله ای در حاشیه خیابان حر ۹۰ همزمان با شنیده شدن صدای وحشتناک شلیک گلوله، خون آلود روی زمین افتاد. اهالی محل و اطرافیان این مرد ۴۲ ساله هراسان از منازل بیرون آمدند و با پیکر نیمه جان وی روبه رو شدند. خون زیادی در محل ریخته شده بود که خودروی اورژانس آژیرکشان به محل حادثه رسید و پیکر بی رمق و خون آلود «علی-خ» به مرکز درمانی انتقال یافت اما دقایقی بعد خبر تلخی در بیسیم های پلیس پیچید «تلاش کادر درمانی برای نجات مرد مجروح به نتیجه نرسید و او بر اثر عوارض ناشی از اصابت گلوله جان سپرد». گزارش خراسان حاکی است: شب پرده سیاهش را بر آسمان شهر گشوده بود که نورافشانی چراغ گردان خودروهای پلیس به خیابان حر ۹۰ در شهرک شهید رجایی مشهد رسید. دقایقی قبل قاضی ویژه قتل عمد برای بررسی های مقدماتی عازم مرکز درمانی شده بود و با دستور تلفنی او کارآگاهان اداره جنایی، دامنه تحقیقات ابتدایی خود را به محل شلیک در خیابان حر ۹۰ کشانده بودند. بررسی های قاضی«کاظم میرزایی» نشان می داد که گلوله به شقیقه مرد ۴۲ ساله و از فاصله حدود ۱۰ متری شلیک شده است! اما هیچ کس اطلاعی از ماجرای شلیک نداشت حتی اطرافیان مقتول عنوان می کردند: او «علی-خ» روی پله های منزل مشرف به خیابان نشسته بود که ما با صدای شلیک گلوله بیرون آمدیم و با پیکر غرق در خون او روبه رو شدیم اما هیچ موتورسوار، خودروسوار و یا کس دیگری را مشاهده نکردیم که سلاحی در دست داشته باشد یا از محل فرار کند!!عقربه های ساعت در پی هم می دویدند که قاضی با تجربه شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد نیز برای پیگیری سرنخی از ماجرای این جنایت مسلحانه به خیابان حر ۹۰ رسید. بستگان نزدیک مقتول در حالی به سوالات مقام قضایی درباره انگیزه هایی همچون مواد مخدر، ناموسی و غیره پاسخ منفی می دادند که رفتار و حرکات یکی از برادران مقتول توجه قاضی میرزایی را به خود جلب کرد. تحقیقات میدانی به سپیده دم کشیده شده بود و قاضی ویژه قتل عمد همچنان برای یافتن سرنخ این کلاف پیچیده جنایی در جست و جو بود. تحقیق از بستگان مقتول به برادرزاده های او رسید اما در این میان یکی از برادرزاده ها که جوانی ۲۶ ساله به نام مسعود بود در محل حضور نداشت و همین امر اولین جرقه را در ذهن قاضی روشن کرد. مقتول هنگام وقوع جنایت، عکس العمل خاصی از خود نشان نداده بود به همین خاطر این احتمال قوت می گرفت که «ضارب» فردی آشناست.بنابراین در حالی که هنوز مقام قضایی در حال تحقیق بود، دستوری پنهانی برای دستگیری برادر زاده ۲۶ ساله صادر کرد. این گونه بود که گروهی از کارآگاهان به سرپرستی سرگرد نجفی (افسر پرونده) تلاش خود را برای شناسایی محل اختفای مسعود آغاز کردند اما هیچ کس خبری از او نداشت. اطرافیانش می گفتند گوشی تلفن مسعود شکسته بود و به همین خاطر شماره تماسی ندارد!! دیگر همه ظن ها به یقین تبدیل شده بود که مسعود نقشی در ماجرای قتل عمویش دارد! به همین خاطر قاضی میرزایی با استفاده از تجربیات قضایی خود به راهنمایی اطرافیان مسعود پرداخت و با شگردهای قضایی و اطلاعاتی، متهم فراری را در تنگناهایی قرار داد که او هر لحظه خود را در خطر دستگیری احساس می کرد. حدود ۲۴ ساعت از ماجرای این شلیک مرگبار می گذشت که اطرافیان مسعود برای پیدا کردن او بسیج شدند تا این که بعدازظهر جمعه متهم ۲۶ ساله خود را به پلیس آگاهی معرفی و راز پیچیده این جنایت را فاش کرد. او درحالی که می گفت: با حرف هایی که از تبحر قاضی ویژه قتل عمد شنیدم، همه راه های گریز را بسته دیدم و به ناچار تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم این در حالی بود که من شماره تماسی نداشتم و از طریق یکی از دوستانم جزئیات ماجرا را پیگیری می کردم. متهم این پرونده جنایی سپس ادامه داد: آن شب من و پسر همسایه در جایی مشروب خوردیم اما هنگام مستی او به من ناسزا گفت: در این حال من که از حرف های او عصبانی شده بودم او را روی زمین انداختم و آن قدر کتکش زدم که دستم ورم کرد. بعد از آن هم به خانه رفتم و سلاح کلت را برداشتم اما هنگامی که قصد بیرون آمدن از منزل را داشتم تا حساب پسر همسایه را برسم، یکی از عموهایم مقابلم قرار گرفت او از من خواست اسلحه را کنار بگذارم و این کارها را نکنم! ولی من درحال خودم نبودم، همان لحظه خشاب اسلحه روی زمین افتاد، خشاب را دوباره جا انداختم و گفتم کاری ندارم! با این وجود از خانه بیرون آمدم ودیدم عموی دیگرم در حال صحبت با همان پسر و پدرش است این جا بود که به سوی او شلیک کردم ولی گلوله به سر عمویم خورد! هراسان به طرفش دویدم و با اورژانس تماس گرفتم ولی دیدم کاری از دستم ساخته نیست به همین خاطر از محل گریختم!متهم این پرونده جنایی در حاشیه بازجویی های تخصصی به قاضی ویژه قتل عمد گفت: هنگامی که دوران خدمت سربازی را می گذراندم عاشق سلاح و تیراندازی بودم به همین خاطر هر بار که دوره آموزشی جدیدی وارد پادگان می شد من از مافوق هایم می خواستم اجازه بدهند من هم با آن ها به میدان تیر بروم و شلیک کنم!! ولی کاش وقتی پسر همسایه را هدف گرفتم تیرم خطا می رفت و یا هوایی شلیک می کردم تا این گونه پشیمان نشوم!شایان ذکر است: تحقیقات قضایی در این پرونده جنایی در حالی همچنان ادامه دارد که قاضی کاظم میرزایی دستور احضار پدر و پسری را که مورد ادعای متهم هستند نیز صادر کرده است تا جست و جوها در تاریکخانه این پرونده جنایی برای افشای حقیقت های پنهان ادامه یابد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × دو =

دکمه بازگشت به بالا