ورزش

مقایسه دهداری و مایلی کهن؟ باور نمی کنیم

 
هرگاه نام پرویز دهداری به گوشمان می رسد، یا در مطلبی بدان برخورد می کنیم، بی اختیار یاد اخلاق می افتیم؛ اخلاقی که یکی از گمشده های امروز فوتبال ایران است. مهمترین دلیل نبود اخلاق، نبود مکتب در فوتبال کشورمان است. بازیکنان قدیمی دست پرورده مکتب باشگاه های آن روز بودند، ولی این روز ها چه؟!

به گزارش «تابناک»، زنده یاد دهداری را می توان سردمدار مبارزه با بازیکن‌سالاری خواند. در سال ۱۳۶۵ ، پرویز دهداری، سرمربی تیم ملی فوتبال ایران و به همراه تیم ایران عازم بازی های آسیایی سئول شد. در این بازی ها، اختلافات بازیکنان تیم و دهداری بالا گرفت و نهایتا پس ار حذف تیم ایران، پانزده بازیکن تیم ایران با امضای نامه ای اعلام کردند که تا دهداری مربی است در تیم ایران بازی نمی‌کنند. البته بعدا سیروس قایقران امضای خود را پس گرفت و نامه به استعفای چهارده نفر معروف شد.

استعفا کنندگان که امروز خود مربی هستند، آن روز کنار نشستند و برای شکست دهداری روزشماری می کردند. دهداری به جای آنان عده ای جوان جویای نام را به تیم تزریق کرد و در سال ۱۳۶۷ برای انجام مسابقات جام ملتهای آسیا به قطر رفت و سوم شد. گفته می شد برخی مستعفیان که امید بازگشت به تیم ملی را از دست داده بودند، کسانی را تحریک کردند تا در تمرین تیم ملی به دهداری فحاشی کنند و گلوله برفی بزنند. عاقبت دهداری پیش از مسابقات مقدماتی جام جهانی ایتالیا استعفا کرد و چهار سال بعد درگذشت.

پرویز دهداری از جمله ورزشکاران و مربیان اخلاق‌گرای کشورمان بود. وی به همراه امیرمسعود برومند، امیر عراقی، امیر آقاحسینی، حمید شیرزادگان، همایون بهزادی، جعفر کاشانی، حسین کلانی، بیوک وطنخواه، رضا وطنخواه، هادی طاووسی، نصرالله عبداللهی و سایر بزرگان ایران دست پرورده باشگاه شاهین بودند. اما شاهین تنها نام یک باشگاه نبوده بلکه بیشتر از آن به عنوان مکتب شاهین نام برده می شود. یکی از دلایل مهمی که نام باشگاه شاهین تا کنون پا برجا مانده به خاطر مکتبی بودنش است. وارد شدن به تیم شاهین به راحتی امکانپذیر نبود؛ یعنی اینکه مدیریت این باشگاه هر بازیکنی را در اختیار نمی گرفته و شرایط خاصی به ویژه از لحاظ اخلاقی مد نظر داشتند.

مقایسه دهداری و مایلی کهن؟ باور نمی کنیم

مجتبی تقوی کارشناس فوتبال کشورمان در خصوص وضعیت اخلاق و فرهنگ در فوتبال ایران می گوید: باید بپرسم چند باشگاه ما صاحب یک مکتب هستند؟ چند باشگاه ما می توانند برای در اختیار گرفتن بازیکن شاخص داشته و طبق آن یارگیری کنند، حتی اگر لطمه ای به آن ها وارد شود؟! چند بازیکن ایرانی با تاریخ ادبیات این مرز و بوم ، شاعران و نویسندگان آشنا هستند؟ ما تنها حکومت شیعه دنیا هستیم چرا فوتبال از مکتب مان باید جدا باشد؟! فقط خوب شعار می دهیم. متأسفانه مشکلات فرهنگی زیادی وجود دارد و این ترسناک است. آنقدر معضل داریم که خانواده ها به فرزندانشان اجازه نمی دهند برای تماشای بازی به استادیوم بروند!

از فرهنگ ایرانی اسلامی خود در حال فاصله گرفتن هستیم. باید برای اصلاح از خودمان شروع کنیم. باید واقعیت ها را گفت و در عین حال مردم را امیدوار کرد به نشاط و طراوت؛ البته نه با حرفهای کاذب و رویاپردازانه. فوتبال حوزه شخصی فردی نیست که هر کاری خواست، انجام دهد. باید اهالی فوتبال به ولی نعمتشان که مردم هستند پاسخگو باشند. باشگاه های ما خیلی ضعیف هستند و سطح توقع خود را در کارهای فرهنگی پایین آورده اند.

ما سالیان گذشته در فرهنگ فوتبال کارنامه موفقی داشتیم، ولی انگار با گذشت زمان کم کم یاد گرفتیم که از راه نادرست به خواسته هایمان برسیم. بودجه باشگاه را که نسبت به بودجه تیم های حاشیه خلیج فارس کم است، به درستی خرج نمی کنیم. چون مدیر باشگاه فردی فوتبالی نیست، به دنبال نتیجه گیری است تا یک فصل دیگر هم باشد.

واقعیت این است که در این فوتبال از انسان‌های متعهد و متخصص خیلی کم استفاده می‌شود. نتیجه محور شده ایم و ثمره اش همین می شود که می بینید. ببینید باید احترام به پدر و مادر و بزرگترها را نهادینه کرد. خداوند پس از پرستش خودش، احترام به والدین را ذکر کرده است. این همه مدرسه فوتبال داریم. در این مدارس همه اش که نباید پول گرفت! باید اخلاقیات را به جامعه برگرداند.

شما علی دایی را ـ که در فصل گذشته بیش از پیش مورد حمله قرار گرفت ـ ببینید. وی احترام زیادی برای پدرش قائل بود. باید مسائل مذهبی را زنده کرد. متأسفانه این مسائل زیر سایه سودجوها قرار می‌گیرد. فوتبال ما رها شده است. همه مماشات می کنند و ظاهرا نشان می دهند که همه چیز خوب است.

علاوه بر فقدان مکتب فوتبال در ایران، آنچه بیشتر آزاردهنده است، اینکه حتی بعد از دهداری، کسی به فوتبال ما نیامد که مثل دهداری پرچمدار اخلاق بوده باشد و حضورش چنان سنگین باشد که به جریان آغشته به بی‌اخلاقی فوتبال ما سمت و سوی اخلاقی بدهد. در فوتبالی که هر سال از آن اخبار تأسف‌بارتر و ناراحت کننده‌تری می‌شنویم. بدتر اینکه افرادی هم که ادعای اخلاق‌مداری دارند، چنان از متر و معیارهای اخلاق بدورند که جای هیچ دفاعی را باقی نمی‌گذارند.

بعد از دهداری کمتر مربی بود که از وی به عنوان معلم اخلاق نام برده و ماندگار شده باشد؛ اما در این بین، برخی نزدیکان محمد مایلی کهن اعتقاد دارد، نکات مشترکی بین سرمربیان سابق تیم ملی وجود دارد و مایلی کهن روش دهداری را در پیش گرفته است. در دلسوز بودن مایلی کهن شکی نیست؛ اما آیا واقعا صحبت های او طرفدار زیادی دارد؟

نکته اینجاست که وی بر خلاف برخی دروغ نمی گوید، ولی رفتارهای او باعث شده تا به دید پوپولیسم به رفتار و صحبت های وی نگریسته شود. مایلی کهن در سال های اخیر بیانیه های زیادی صادر کرده است و اگر  لقب «آقای بیانیه»  به او بدهیم اشتباه نکرده ایم. وی در این مدت بارها علیه مربیان و دیگر اهالی فوتبال صحبت کرده، به موارد زیادی انتقاد کرده است. باز هم تکرار می کنیم در دلسوز بودن سرمربی سابق تیم ملی شکی نیست؛ اما آیا شیوه بیان مشکلات از سوی دلخواه جامعه و خصوصا خانواده بزرگ فوتبال هست؟ بدون تعارف و با در نظر گرفتن اتفاقات گذشته مقایسه مایلی کهن و دهداری مع الفارغ است و مورد قبولی تعداد زیادی از اهالی فوتبال نیست.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سیزده + 6 =

دکمه بازگشت به بالا