فرهنگ و هنر

نرم نرمک میرسد اینک بهار

نوروز از ایام دور با آداب و رسوم خاصی برگزار می شد و از آنجا که ادبیات هر سرزمین یکی از مهم ترین منابع برای شناخت آیین، رسوم و فرهنگ ملت هاست، در آثار منظوم و منثور آن می توان درباره نوروز و آداب و آیینش خواند.

سفره نوروز

یکی از باشکوه ترین جشن های گیتی، عید نوروز است. زنده شدن دوباره زمین نوید امید، عشق، شادی و زندگی دوباره می دهد. جشن نوروز کهن ترین و مهم ترین جشن ملی ایرانیان است، جشنی که آن را به جمشید جم منصوب می کنند.
به جمشید بر، گوهر افشاندند    
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز و فروردین    
بر آسوده از رنج، تن دل، زكین
بزرگان به شادی بیاراستند       
می و جام و رامشگران خواستند
چنین روز فرخ از آن روزگار    
بمانده از آن خسروان یادگار
“فردوسی”

همانگونه که خداوند در آیه 50 سوره روم به زنده شدن زمین اشاره دارد، “فَانظُر اِلَی آثارِ رَحمَت اللهِ، کَیفَ یُحیِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها” “به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مردنش زنده می کند”، نوروز پایان فصل سرما و افسردگی است و برای انسان های مومن نشانه ای از رحمت خداوند است.
نوروز از ایام دور با آداب و رسوم خاصی برگزار می شد و از آنجا که ادبیات هر سرزمین یکی از مهم ترین منابع برای شناخت آیین، رسوم و فرهنگ ملت هاست، در آثار منظوم و منثور آن می توان درباره نوروز و آداب و آیینش خواند.
درباره علل پیدایش نوروز، روایات مختلفی وجود دارد و فردوسی شاعر بزرگ و حماسه سرای ما آن را به جمشید نسبت می دهد.
به جمشید بر، گوهر افشاندند    
مر آن روز را روز نو خواندند

بعضی از شاعران مثل قاآنی نوروز و روز خلافت حضرت علی (ع) را یکی می دانستند.
رساند باد صبا مژده بهار امروز                           
ز توبه، توبه نمودم هزار بار امروز
رسد به گوش دل این مژده ام ز هاتف غیب            
که گشت شیر خداوند، شهریار امروز
به جای خاتم پیغمبران به استحقاق                      
گرفت خواجه کرّوبیان قرار امروز

از جمله آداب نوروز که از دیرباز باقی مانده است، خانه تکانی است. پاک کردن خانه از آلودگی ها، گذاشتن کوزه آب، گلدان گل و ظرفی از آتش در خانه از جمله کارهایی بوده که در ایران باستان انجام می گرفت. این افراد چوب صندل و سایر چوب های خوشبو را با دست خودشان بر آتش می نهادند و می بایست که هرکس نام درگذشتگان خود را برشمارد.
در برخی از نواحی ایران هنوز این اعتقاد وجود دارد که در شب آخر سال ارواح درگذشتگان به خانه های خود برمی گردند و از روشنی چراغ شاد می شوند، شاید رسم زیارت اهل قبور در پنجشنبه آخر سال و روشن کردن شمع یا چراغ بر مزار آنها بازمانده ای از این اعتقاد باشد.
یکی دیگر از رسوم عید نوروز، سفره هفت سین است. برخی هفت سین را نماد شش امشاسپند وُهومَنه (بهمن)، اشهﻭهیشته ( اردیبهشت)، خشثرهﻭیریه (شهریور)،  اَرمَیْتی (اسپندارمد)،  هوروتات (خرداد) و امرتات (مرداد) می دانند.
دکتر فره وشی ریشه واژه هفت سین را از چیدن “هفت سینی” بر خوان نوروزی می داند كه به آن هفت سینی می گفتند و با  گذشت زمان و افتادن “ی” پایانی آن به گونه هفت سین در آمده. به گفته ی او هنوز هم در برخی از روستاهای ایران این سفره را، سفره ی هفت سینی می گویند.
و اما هفت سین عبارت است از:
سیر: نماد اورمزد
سماك (سماغ): چاشنی زندگی فرشته بهمن و نماد باران
سركه:  گند زدایی و پاكیزگی فرشته امرداد نماد جاودانگی
سیب سرخ: نماد سپندارمد امشاسپند، فروتنی و مهر و شیدایی
سنجد: فرشته خورداد سرچشمه دلدادگی و باروری و زایندگى
 ششه یا سبزه: نماد پندار نیك، گفتار نیك، و كردار نیک فرشته اردیبهشت
سمنو: مایه سرشته (خمیر)، نماد خوبی برای زایش و باروری گیاهان به میانجی فروَهران فرشته شهریور

علاوه بر اینها اقلام دیگری هم بر سر سفره هفت سین گذاشته می شود. مانند:
آینه: نماد درخشندگی
نارنج: نماد گوی زمین و گردی آن
اسپند و آویشن: نماد تندرستی و فرخندگی
آب: نماد خورداد امشاسپند، تندرستی، رسائی
شیر و تخم مرغ: نماد وهمن امشاسپند، پندار نیک و نوزایی
آفرینگان یا آتشدان یا امروزه شماله (شمع) و شماله دان (شمعدان): نماد اردیبهشت امشاسپند، راستی، پاکی و روشنایی
نسك (كتاب) سپند (مقدس، saint): نماد اهورامزدا (بر پایه ی باور هر كسی، زرتشتیان: گات ها، یهو یان: تورات، مسلمانان: قران، مسیحیان: انجیل و برخی حافظ و…)
از دیگر رسوم عید نوروز پوشیدن لباس نو در عید است.
آرزو کردش که چون آن خلق راه       
جامه ی نو باشدش در عیدگاه
“عطار نیشابوری”

رسم هدیه دادن به یکدیگر در عید نوروز و به اصطلاح عیدی دادن و عیدی گرفتن جزو عاداتی است که از دیرباز و به خصوص در زمان ساسانیان اهمیت بالایی برخوردار بوده و هر کس بنا به شرایط و امکانات خود برای دیگران هدایایی در نظر می گرفته و این رسم تا به امروز بر جای خود باقیست.
بهل تا دست و پایت را ببوسم           
بده عیدانه کامروز است عیدم
“مولانا”
سیزده به در یکی دیگر از رسوم عید نوروز است؛ اینطور عنوان شده که ایرانیان باستان پس از دوازده روز جشن و شادی به یاد دوازده ماه سال، روز سیزدهم را به باغ و صحرا رفته و اینگونه شادی نوروز را به پایان می رساندند. از طرفی این روز در ایران باستان به نام روز باران ثبت شده و برای ایرانیان از قداست خاصی برخوردار بوده است.

چند نمونه از اشعار بهاری
زمین خندید و صحرا شد گل افروز
بهار آمد بهار عشق آموز
بیابان را همه در برگرفته
سرود گرم باران های نوروز
” یدالله رویایی”
………………..
آورده نسیم، سر در آغوش بهار
پیراهنی از شکوفه، تن پوش بهار
گلنقره اشک ریزد از دیده ابر
باغ افق سبز،غزلنوش بهار
“جلال قیامی میرحسینی”
………………..
سال اگر ک هنه اس ت ی ا نو، چون رود دیگر نیاید
نخل چون از پای افتد سایه اش بر سر نیاید
کهنه هرگز نو ن گردد، رفته هرگز باز ناید
بشنو از خیام اگر گفت منت باور نیاید
این م ثل پیشینان گفتند و من خ ود آزم ودم
سال نو-بی شبهه- از سال کهن بهتر نیاید
بنده ی آن پاک درویشم که خورسند است و قانع
فارغ از هر نیک و هر بد گر بیاید گر نیاید
زر پرستان را بگوی از من که باشد مفلسان را
در نداری ها ن شاطی کان نشاط از زر نیاید
یک نصیحت گویمت در سال نو بشنو که: عاقل
دست بر کاری نیازد کان ز دستش بر نیاید
خرد جوئی گل دماوند، سبزه رویاند، بدامان
پرورش هائی که از دریای پهناور ن یاید
روز ن و خوش از در آمد، آرزومندم خدا را
دشمنان و دوستان را جز خوشی از در نیای
” حبیب یغمایی “
………………..
بهار آمد بیا تا داد عمر رفته بستانیم
به پای سرو آزادی سر و دستی برافشانیم
به عهد گل زبان سوسن آزاد بگشاییم
که ما خود درد این خون خوردن خاموش می دانیم
نسیم عطر گردان بوی خون عاشقان دارد
بیا تا عطر این گل در مشام جان بگردانیم
شرار ارغوان واخیز خون نازنینان است
سمندر وار جان ها بر سر این شعله بنشانیم
جمال سرخ گل در غنچه پنهان است ای بلبل
سرودی خوش بخوان کز مژده ی صبحش بخندانیم
گلی کز خنده اش گیتی بهشت عدن خواهد شد
ز رنگ و بوی او رمزی به گوش دل فروخوانیم
سحر کز باغ پیروزی نسیم آرزو خیزد
چه پرچم های گلگون کاندر آن شادی برقصانیم
به دست رنج هر ناممکنی ممکن شود آری
بیا تا حلقه ی اقبال محرومان بجنبانیم
الا ای ساحل امید سعی عاشقان دریاب
که ما کشتی درین توفان به سودای تو می رانیم
دلا در یال آن گلگون گردن تاز چنگ انداز
مبادا کز نشیب این شب سنگین فرومانیم
شقایق خوش رهی در پرده ی خون می زند ، سایه
چه بی راهیم اگر همخوانی این نغمه نتوانیم
” هوشنگ ابتهاج”

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

9 + سیزده =

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا