فرهنگ و هنر

وزنۀ شعر خراسان سنگین است/ تبعات دیده‌شدن را می‌پذیرم

لیلا کردبچه گفت: محال است مجموعه‌ای را بخوانید و در آن سطرهای مشابهی با شاعر دیگری پیدا نکنید و هیچ‌کس هم نمی‌تواند بگوید هیچ‌سطرش شبیه هیچ‌سطری از شاعران دیگر نیست، مگر اینکه تمام شعرهای تاریخ ادبیات فارسی را از آغاز تا به امروز خوانده باشد. 
به گزارش ایسنا- منطقه خراسان، لیلا کردبچه متولد ۱۳۵۹ تهران، شاعر و پژوهشگر ادبیات است. او دانش‌آموخته دکتری در رشتۀ «ادبیات معاصر» است و علاوه‌بر شعر، دستی نیز در حوزۀ پژوهش ادبیات و نقد و تحلیل شعر امروز دارد.
این شاعر و پژوهشگر ادبی طی سفر اخیر خود به مشهد برای حضور در یک جلسه ادبی- هنری که به‌همت مؤسسه توانبخشی امید در سالن همایش‌های شهید حاتمی برگزار شد، مصاحبه‌ای با ایسنا- منطقه خراسان داشت که شرح آن را در ادامه می‌خوانید.
 ایسنا: اشعار شما خیلی‌ها را یاد اشعار فروغ می‌اندازد، آیا در حوزه شعر برای خود الگویی داشته‌اید؟
شاعران بسیاری هستند که هرکدام از جنبه‌ای برای من قابل‌تحسین‌اند و از شعرشان لذت می‌برم و می‌آموزم، اما کسی را الگو قرار نداده‌ام و همیشه سعی کرده‌ام به سبک و زبان شخصی خودم برسم و فاصله‌ام را با دیگر شاعران حفظ کرده‌ام. ممکن است یکی دو شعر من به‌لحاظ اشتراکات مضمونی، یادآور همان مضمون‌ها در شعر فروغ باشد. مثلاً ما عادت داریم هروقت کسی شعری دربارۀ هفت‌سالگی گفت، سریع یاد فروغ بیفتیم. این شیوۀ درستی نیست. یک‌سری مضمون‌ها، به‌ویژه در شعر زنان، تبدیل‌ شده‌اند به کلا‌ن‌مضمون‌های تکرارشونده، منتها نوع پرداخت هر شاعر با شاعر دیگر فرق دارد. شعر فروغ با شعر ژاله قائم‌مقامی تفاوت دارد، با اینکه مضامین مشترک بسیاری دارند. اگر مجموعۀ آثار را لحاظ کنید، به یقین می‌رسید که شعر من، مخاطب را تنها یاد شعر خودم می‌اندازد.
ایسنا: در حال‌حاضر مشغول به چه‌کاری هستید؟ آیا خبری از کتاب شعر جدید هست؟
سه‌چهارسالی است که به‌طور جدی درگیر کار پژوهشی هستم؛ کتابی داشتم دربارۀ سیر تحول زبان شعر مهدی اخوان‌ثالث که مقارن نمایشگاه کتاب ۹۶ چاپ شد و تعدادی از آن هم در همان نمایشگاه عرضه شد، امّا قرار است از اوایل پاییز رسماً وارد عرصۀ پخش بشود. در حال‌حاضر هم مشغول ویرایش نهایی یک دورۀ چهار جلدی دربارۀ زبان شعر امروز هستم که بیشتر وقت این‌روزهایم را به آن اختصاص داده‌ام و باید تا یک‌ماه دیگر به سرانجام برسد، و پس از آن انشاالله به ویرایش شعرهای مجموعۀ بعدم خواهم پرداخت و پس از آن نیز روی پروژۀ پژوهشی که قرار است در دورۀ فوق‌دکترا به آن بپردازم، تمرکز خواهم کرد. تصمیم دارم تا «زبان شعر» به سرانجام نرسیده، سراغ ویرایش شعرهای مجموعۀ بعدم نروم، چون شعرهایی که در دورۀ نگارش پایان‌نامۀ دکتری نوشتم، به من ثابت کرد که نمی‌توانم هم‌زمان روی دو کار که دو فضای روحی متفاوت را می‎‌طلبند، تمرکز کنم و نتیجۀ خوبی بگیرم.
ایسنا: کتابی تحت عنوان ساختار نحوی در زبان شعر امروز داشتید؛ آیا به این مجموعه ۴ جلدی مرتبط است؟
کتاب «ساختار نحوی» مذکور، درحقیقت مجموعه‌ای از مقالات مرتبط با نحو زبان شعر امروز است و از آنجایی‌که ساختار مقاله ایجاب می‌کند، هر مبحث بسیار مختصر و موجز بود، درحالی‌که این نوع بحث‌ها، به‌ویژه در حوزۀ دستورزبان، نیاز به شرح و تفصیلی خاص دارد. امّا کتاب زبان شعر که گفتم پنج فصل دارد، تنها یکی از فصل‌های آن دربارۀ ساختارهای نحوی زبان شعر امروز است و بخش‌های دیگر، «موسیقی شعر امروز»، «صورخیال شعر امروز»، «دنیای واژه‌ها» و «نمایش شعر» هستند که دو بخش اخیر در یک مجلد قرار می‌گیرند و مابقیِ مباحث، هرکدام در یک مجلد جداگانه منتشر می‌شوند. 
ایسنا: صحبت از مجموعه‌های شعرتان شد، فکر می‌کنم «کلاغمرگی» محبوب‌ترین و پرفروش‌ترین مجموعه شعرتان بوده، درست است؟
مجموعه «کلاغمرگی» متأسفانه توسط ناشری منتشر شد که با من صادق نبود و تا به امروز نتوانسته‌ام به آمار دقیقی از نوبت چاپ و یا شمارگان کتاب‌هایم در آن نشر دسترسی پیدا کنم و چون نه به شمارگان این کتاب و نه به نوبت چاپ‌هایش اعتمادی ندارم، نمی‌توانم دربارۀ پرفروش بودن یا نبودنش حرفی بزنم. امّا اگر ملاک پرفروش‌بودن اثری را شمارگان و نوبت چاپ آن اثر بدانیم هم به‌نظرم بهتر است برای آن، یک بازۀ زمانی درنظر بگیریم. مثلاً همان کلاغمرگی اگر از سال ۹۱ تا امروز به چاپ چهارم رسیده، «آواز کرگدن» در پنج‌ماه به چاپ چهارم رسید و اواسط پاییز هم چاپ پنجمش منتشر می‌شود. با این ملاک، «آواز کرگدن» را موفق‌ترین مجموعه‌ام تا به امروز می‌دانم. 
ایسنا: با توجه به سفرهایی که به مشهد داشتید، سطح شعر و شعرای مشهدی را چطور ارزیابی می‌کنید؟
استان خراسان هم در حوزه شعر سپید و هم در حوزه شعر سنتی، قوی‌ترین شاعران را دارد، گرچه ممکن است خیلی‌هایشان ساکن پایتخت باشند. وزنه شعر خراسان سنگین است و آن‌قدرکه در خراسان شاعر خوب داریم در هیچ شهر دیگری نداریم. البته باید به این نکته هم توجه کرد که نمی‌شود وضعیت شعر تهران را با هیچ شهر دیگری مقایسه کرد، چون بخش عمدۀ شاعران خوب تهران هم متعلق به شهرهای دیگر هستند و بی‌اغراق از آن بخش عمده، تعداد زیادی از اهالی استان خراسان‌اند.
ایسنا: بعضی‌ها به‌دلیل شباهت چندی از نوشته‌هایتان به آثار دیگر شاعران، معتقدند برخی از اشعار لیلا کردبچه سرقت ادبی است و این موضوع در خیلی از رسانه‌ها و محافل ادبی بازتاب‌های متفاوتی داشت. نظر خودتان در خصوص این شباهت‌ها چیست؟
در این مورد باید به چند نکتۀ مهم اشاره کنم. نخست اینکه می‌فرمایید «برخی اشعارم»، و من می‌گویم «برخی سطرهایم»، با شباهت دو یا سه «واژه». واژه‌ها هم که می‌دانید! مایملک شخصی هیچ‌کس نیستند.
دیگر اینکه در این زمینه، خیلی‌ها بی‌انصافی‌ می‌کنند و سطرهایی جعلی را به من نسبت می‌دهند که اصلاً در کتاب‌های من نیست. یا تاریخ چاپ شعرهایم را در چاپ اول کتاب‌هایم یا در نشریات(در سال‌های پیش از چاپ کتاب)، کاملاً نادیده می‌گیرند، یا اینکه می‌گویند فلان شاعر، درست است که شعرش را چندسال بعد از کردبچه چاپ کرده، ولی قبلاً سروده بوده و چه و چه و چه… بحث من برسر این موارد نیست. من دربارۀ چندسطری که شباهتی با سطرهایی از دیگران دارد صحبت می‌کنم؛ دربارۀ یک‌سطر که شبیه یک‌سطر از بیژن نجدی است مثلاً و…  
شباهت در حد سطر و واژه، یک اتفاق کاملاً طبیعی است که دلایل بسیار دارد و پرداختن به آن‌ها مجال گسترده می‌خواهد؛ یکی اینکه ما از واژه‌های یکسان استفاده می‌کنیم، یکی دیگر اینکه در فضای یکسانی نفس می‌کشیم و تجربه‌های مشترک داریم و… ممکن است شما تشنه باشید و با یک جمله، از مادر خود درخواست آب کنید و چند دقیقه بعد برادر شما هم تشنه شود و با همان جمله از مادرتان درخواست آب کند. شما نمی‌توانید بگویید او کلمات شما را سرقت کرده، زیرا در شرایط یکسان بوده‌اید و دایرۀ لغات یکسانی هم دارید.
 از این‌رو احتمال شبیه بودن واژه و سطر در کار دو شاعر بسیار طبیعی است و هیچ‌کس هم نمی‌تواند ادعا کند که هیچ‌سطرش شبیه هیچ‌سطری از شاعران دیگر نیست، مگر اینکه تمام شعرهای تاریخ ادبیات فارسی را از آغاز تا به امروز خوانده باشد، و اگر چنین ادعایی کند هم کسی نمی‌تواند بپذیرد، مگر آنکه او هم تمام شعرهای تاریخ ادبیات فارسی را خوانده باشد.
 من که سال‌هاست در حوزه شعر امروز پژوهش می‌کنم می‌دانم که در تمام مجموعه‌های شعر، موارد مشابه بسیاری با مجموعه‌های دیگر وجود دارد و به‌جرئت می‌گویم محال است مجموعه‌ای را بخوانید و در آن سطرهای مشابهی با شاعر دیگری پیدا نکنید، البته اگر نگاه‌تان مغرضانه نباشد، به این معنی که مثلاً بگویید این موارد مشابه را در کتاب شاعران دیگر ندیده بگیریم تا تنها یک‌نفرِ خاص دیده شود!
 
من اگر بخواهم روی آثار خودم دست بگذارم، می‌توانم بیش از صد شاعر را مثال بزنم که با سطرهای من صاحب تألیف شده‌اند، اما دیده نمی‌شوند و خوانده نمی‌شوند. و خدا را شاکرم که شعر من دیده می‌شود و خوانده می‌شود و تبعات این دیده شدن را هم می‌پذیرم. به هرحال دیده شدن، تبعاتی دارد. خدا را شکر می‌کنم که شعر من را می‌خوانند، روی آن تأمل می‌کنند، و آنقدر روی سطربه‌سطرم تسلط دارند که حتی سطرهای شبیه به سطرهای من را هم بر صدر می‌نشانند و قدر می‌نهند! کسانی را سراغ دارم که از آن‌ها، هیچ در حافظۀ جامعۀ ادبی نیست، مگر همان یک‌سطرشان که دو کلمۀ مشابه با یکی از سطرهای من دارد.
یک مسألۀ مهم دیگر هم در همین زمینه وجود دارد که شاید بد نباشد به آن بپردازیم. من چندوقت پیش، به‌خاطر توجه به ردۀ سنی مخاطبان مجازی شعر سپید، فکر می‌کردم ممکن است بخش عمدۀ مخاطبان شعر سپید امروز را افرادی با مطالعات کمتر تشکیل داده باشند، اما وقتی می‌بینم مخاطب شعر من، انگشت می‌گذارد روی یک سطر من و می‌گوید این سطر من را یاد بیتی از صائب انداخت، امیدوار می‌شوم. می‌بینم مخاطبی که من را می‌خواند، صائب هم می‌خواند، و وقتی می‌بینم با مخاطب شعرخوان و باسواد مواجهم، می‌شود خداوند را شاکر نباشم؟
 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × 4 =

دکمه بازگشت به بالا