مشهد

جستاری در لهجه مشهدی

merem-mori
بايد اعتبار را به لهجه مشهدي برگردانيم در محضر استاد محمدتقي وحيديان كاميار
موهاي سپيد استاد محمد تقي وحيديان كاميار، نشان سال‎هاي دور پژوهش اوست. استاد گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه فردوسي اينك در 74 سالگي در بيش از 80مقاله و 14 كتاب كوله باري از دغدغه‎هايش را نگاشته است. وقتي مي‎خواهم عناوين 14 كتابش را بگويد پاسخ مي‎دهد: «بايد فكر كنم تا يادم بيايد».

يك مشهدي اصيل، بچه محله پاچنار، پشت باغ ملي. دستورزبان و قافيه كتاب‎هاي فارسي تمام بچه‎هاي دوره راهنمايي و دبيرستان را او نوشته است. «زبان چگونه شعر مي‎شود»، «در قلمرو زبان و ادبيات فارسي»، «حرف‎هاي تازه در زبان و ادبيات»، «فرهنگ قافيه»، «بررسي منشا وزن شعر فارسي»، «فرهنگ نام آواها در زبان فارسي»، «تصحيح ديوان كاتبي نيشابوري»، «بررسي وزن شعر عاميانه فارسي»و … از جمله تاليفات اوست. بهانه گفتگوي ما پژوهش استاد در حوزه لهجه مشهدي بود. پژوهشي از جنس دغدغه‎هايش براي هويت بومي.
لهجه چگونه شكل مي‎گيرد؟
ما دوگونه فارسي داريم كه به نوع نوشتاري رسمي و گفتاري رسمي تقسيم مي‎شود؛ نوع صحبت كردن افراد تحصيل كرده، گفتاري رسمي است. در هر قوم و ملتي از دو روستا تا دو شهر لهجه تغيير مي‎كند. اين تغيير زبان يك پديده اجتماعي است كه مدام در حال تحول است. قاعدتا 100سال قبل مردم با كت و شلوار نبودند. اين اختلاف‎هاي مكاني و تماس‎ها است كه موجب تغييرات مي‎شود و لهجه را به مرور شكل مي‎دهد. به اضافه برخي تفاوت‎هاي زباني. به عنوان مثال، زابلي‎ها به جاي شش فعل ديدم، ديدي، ديد و … از چهار فعل استفاده مي‎كنند.
اين تفاوت‎ها از كجا ناشي مي‎شود؟
خيلي روشن نيست. مثلا در عربي 14فعل داريم و در فارسي 6تا. يا در فارسي باستان و اوستا براي صدا كردن افراد، صيغه مذكر و مونث داشتيم ولي از دوره هخامنشيان، اين تغييرات حذف شد و در فارسي امروز آن تقسيم بندي را نداريم. دليل واضحي براي اين‎ها وجود ندارد.
ممكن است دلايل سياسي داشته باشد؟
نه. زبان چيزي نيست كه با سياست يا زور شكل بگيرد. بعد از دوره ساماني ايران در اختيار تركان و مغولان بود، ولي زبان فارسي از بين نرفت. نكته جالب هم همين است كه زبان فارسي بدون هيچ حامي حفظ شده است.
يك اصفهاني يا يك شيرازي به راحتي با لهجه خود حرف مي‎زند حتي اگر به لهجه معيار حرف بزند ته لهجه اي دارد ولي مشهدي‎ها زود تغيير لهجه مي‎دهند. چرا؟
سئوال شما دو قسمتي است. اول مشكل رواني موضوع است. اگر كسي اصفهاني صحبت كند، فردي با رتبه اجتماعي پايين به نظر نمي‎آيد. ولي مشهدي صحبت كردن، شما را از نظر اجتماعي فرد با فرهنگي نشان نمي‎دهد. من مقصر را راديو و تلويزيون مي‎دانم. افرادي تيپ مشهدي را در نمايش‎ها و جنگ‎هاي راديويي و تلويزيوني صحبت مي‎كنند كه از طبقات پايين اجتماع هستند. آيا تا به حال آدم‎هاي فرهيخته، در شبكه استاني ما با لهجه مشهدي صحبت كرده‎اند؟
موضوع دوم مسئله زباني است. فارسي دري به عنوان زبان پيشين ايرانيان، زبان مردم خراسان است. اختلاف‎هاي ساختاري لهجه مشهدي با زبان معيار خيلي كم است. در حالي كه لهجه‎هاي ديگر چه به لحاظ ساختاري و چه به لحاظ تكيه گاه كلام، با فارسي معيار اختلاف زيادي دارند. مثلا در لهجه معيار داريم اسب آمد و در مشهد مي‎گوييم: «اسبكه آمد». اين‎ها نشان مي‎دهد كه لهجه مشهدي با فارسي معيار اختلاف ساختي فاحشي ندارد.
پس با اين حساب لهجه مشهدي خصوصيات زباني ندارد؟
چرا دارد. واژه‎هاي مشهدي «ژ» و «همزه» ندارد و اكثر اختلاف‎ها در فرآيندهاي واجي است. مثلا در لهجه مشهدي ما گونه‎هاي مختلف «مي» را داريم كه 6گونه است مثل ميه، موروم، مورفروشه و … كه شايد برخي از اين‎ها را نسل فعلي به خوبي نفهمد.
عده‎اي دليل استفاده نكردن مشهدي‎ها از لهجه‎شان را زيبا نبودن آن مي‎دانند، نظر شما چيست؟
در موضوع زبان، زيبايي و زشتي مطرح نيست. هر كسي لهجه خودش را دارد. اتفاقا در مقام سنجش اختلاف لهجه مشهدي با زبان معيار حداكثر در تلفظ‎هاست.
حالا كه حفظ لهجه اهميت دارد، چه بايد بكنيم؟
راديو و تلويزيون نقش مهمي دارند. اگر يك فرد تحصيل كرده با لهجه مشهدي حرف بزند چه عيبي دارد؟ همچنان كه الان نمايش‎هاي اصفهاني و شيرازي در تلويزيون پخش مي‎شود و كسي هم احساس بدي ندارد. ولي تيپ مشهدي‎ها را افرادي صحبت مي‎كنند كه طبقه اجتماعي پاييني دارند خوب چرا بايد اين‎گونه باشد. يكي از راه‎هاي ديگر حفظ لهجه مشهدي اين است كه از خانواده بخواهيم در منزل با لهجه مشهدي حرف بزنند.
فكر مي‎كنيد، توسعه نمايش‎هاي خياباني يا جلسات شعر گويي مي‎تواند اين راه را هموار كند؟
اين‎ها همه خوب است ولي بايد ديد خروجي آن چيست؟ بخش‎هاي نمايشي بر مي‎گردد به اينكه از چه تيپي استفاده كنيم. حتي به نظرم مي‎رسد، مي‎شود پنج دقيقه از اخبار استان را با لهجه مشهدي گفت. برخي از قديمي‎ها واقعا اخبار امروز را نمي‎فهمند.
چند واژه‎ي مشهدي را برايمان بگوييد
ليچ يعني در حال ريزش آب، قبچه خون يعني كاملا خوني، كله ونگ يعني مشغول، پلخمون يعني فلاخن، كفري: عصباني، كنس: خسيس، كنفت كردن: كسي را خراب كردن، كلف زدن، گاززدن، كله‎پا: سرازير شدن. يا قلمبه گفتن كه هنوز كاربرد دارد.
برخي از اين واژه‎هاي خاص خوشبختانه هنوز بين ما كاربرد دارد اما برخي به گوش ناآشناست، علتش چه مي‎تواند باشد؟
وقتي ما به ازاي چيزي از بين برود قاعدتا در زبان هم كمتر استفاده مي‎شود. امروز چاق چور استفاده نمي‎شود پس لفظش هم به مرور از زبان روزمره كنار مي‎رود، هرچند حذف نمي‎شود. نكته ديگر هم اين است كه واژه در صورت سهل و آسان بودن و اينكه اول از همه به كار رود ماندگار مي‎شود.
اگر كسي از شما بپرسد، كم رنگ شدن لهجه مشهدي چه عيبي دارد وقتي ما در عصر هزاره هستيم! شما چه مي‎گوييد؟
به نظر شما اگر يك بناي تاريخي از بين برود، زمين به آسمان مي‎آيد؟ نه، ولي اين يك هويت است. موجب مي‎شود ما پيشينه نداشته باشيم. فراموشي لهجه هم مثل تخريب يك بناي تاريخي است. شما مي‎دانيد زندگي 50 سال قبل چطور بوده؟ آدم‎ها چه لباس‎هايي مي‎پوشيدند؟ غذا چه مي‎خوردند؟ از چه وسيله‎اي براي حمل و نقل استفاده مي‎كردند؟ ندانستن اين‎ها يعني ما با يك نسل بي‎‎ريشه مواجه مي‎شويم. اين اثرش را در مليت ايراني ما هم مي‎گذارد. ما بايد اعتبار را به لهجه مشهدي برگردانيم.
اماكن تاريخي مشهد چقدر در حفظ لهجه موثرند؟
گوشه و كنار مشهد ديدني است. «ميل اخنگان» در مسير آرامگاه فردوسي است و متاسفانه به آن توجه نمي‎شود. يا روستاي پاژ، زادگاه فردوسي است. حداقل به احترام فردوسي آن را حفظ كنند. هر وقت آنجا مي‎روم واقعاً ناراحت مي‎شوم. يا اماكن داخل شهر مثل گنبد خشتي. مردم دوست دارند ببينند. ولي تبليغات كه يك اصل مهم است، فراموش شده است.
از نگاه شما مشهد پتانسيل تبديل شدن به يك قطب فرهنگي را دارد؟
قطب فرهنگي شدن الزاماتي دارد. يكي‎اش بحث هنر است. در گذشته‎هاي دور مشهد در تئاتر وزنه‎اي بود. ولي امروز نيست. اول بايد اين حوزه‎ها را به جايگاه خود برگرداند. ما در همه حوزه‎ها پيشرو بوديم. مشهد ستاره‎هاي زيادي دارد ولي تيم خوبي نمي‎شوند. كدام استان مثل خراسان بزرگ پيدا مي‎كنيد كه اين همه شاعر، فقيه و شخصيت فرهنگي در دلش رشد كنند. ما بايد دوباره خودمان را نشان دهيم.
من اگر جاي مسئولان بودم اولين كاري كه مي‎كردم ايجاد يك موزه بزرگ معاصر بود. موزه‎هايي كه با گذشته سال قبل ما ارتباط برقرار كند. نبايد با آن سال‎ها بيگانه باشيم. آخر خط بيگانه شدن با گذشته «بي‎هويتي» است.

 
زبان مشهدي؛ زبان تبر و شمشير! «آداب و رسوم مردمان مشهد به لهجه مشهدي»،‌ اين عنوان يك كتاب با موضوع لهجه مشهدي ‌ است
مرتضي اخوان – ‌درآمد: گپ و گفت با آن‌ها كه نمايندگان خاطرات نسل‌هاي پدران شهرمان هستند، عجيب حلاوتي دارد! حلاوتي كه ساعت‌ها تو را پاي شنيدن كلام آن‌ها مي‌نشاند. مي‌نشيني و مو به مو خاطرات و حكايت‌هاي آن‌ها را از نسل‌هاي گذشته و يا به عبارتي همشهريان قديمي‌ات مي‌شنوي. از «چشمه گيلاس» مشهور شهرت بگير تا «ملقي» حمام‌هاي عمومي كوي و برزنت! همه و همه را مي‌شنوي و احساس مي‌كني چقدر روزگار هم عهدانت با هواي پيشاني‎ات متفاوت است.

به سراغ پيرمرد 68 ساله سرزنده و خوش بياني رفتيم كه سال‌ها در ميان همان آدم‌ها زيسته است. پيرمرد شاعري كه براي نگه‌داشتن اصالت لهجه شهرش، كتابي به زبان شعر و با لهجه مشهدي منتشر كرده است. كتابي كه يادآور بخشي از آن آداب و رسوم خاطره انگيز مردمان شهرمان، مشهد است. آنچه در زير آمده، ماحصل گفتگو ما با «محمد رضا ناظران‌پور» مولف كتاب «آداب و رسوم مردمان مشهد به لهجه مشهدي» است:
جناب ناظران‌پور مختصري از خودتان برايمان بگوييد؟
من محمود ناظران‌پور هستم. متولد 1319 در مشهد. در محله بست پايين خيابان به دنيا آمدم و الان هم ساكن خيابان رضاشهر هستم. 6 تا فرزند دارم كه هر كدام براي خودشان دكتر و مهندس شده‌اند. 5 ساله بودم كه پدرم مرا به مكتب فرستاد تا ادامه تحصيل بدهم.
چه شد كه به لهجه مشهدي كتاب نوشتيد؟
حقيقتا چندين سال بود كه به اين فكر افتاده بودم كه چرا لهجه مشهدي اين‌قدر غريب است. اصولا بيشتر جاهايي كه مي‌خواستند سخنراني كنند، تهراني حرف مي‌زدند. يادم مي‌آيد هر جا كه مي‌رفتيم، هر چه‌قدر سعي مي‌كرديم تهراني و لفظ قلم صحبت كنيم، دو كلمه حرف مي‌زديم، مي‌گفتند: بچه مشهد هستيد؟! لهجه مشهدي لهجه بسيار اصيلي است. حتي خود مشهد اين‌قدر اصالت ندارد. اين شد كه تصميم گرفتيم چيزهايي را كه از قديم در شهر مشهد ديدم كه به عنوان مشاغل، آداب و رسوم و … بوده با لهجه مشهدي در قالب يك كتاب به صورت منظوم در بياورم تا بلكه لهجه مشهدي ترويج پيدا كند و ماندگار شود.
گفتيد خود مشهد به اندازه لهجه‌اش اصالت ندارد! كمي توضيح مي‌دهيد؟
بله، ببينيد، خود مشهد ابتدا يك مكاني بوده به نام سناباد! بعد به بركت وجود مبارك حضرت رضا (ع)، مردم كم‌كم از اطراف و اكناف آمده‌اند و در اين مكان كه امروزه همين مشهد خودمان است، ساكن شده‌اند. ولي لهجه‌اي كه امروز به نام لهجه مشهدي شناخته شده است در اصل همان لهجه خراساني است. لهجه بزرگ و قديمي كه از اشكانيان بر جاي مانده است. اشكانيان اين لهجه را خيلي دوست داشتند و به همين لهجه صحبت مي‌كردند.
چرا؟
چون خيلي لهجه رك و ساده‌اي است. كشيدن روي كلمه و جمله‌ را ندارد.
چرا براي بيان لهجه مشهدي سراغ آداب و رسوم مردمان مشهد رفتيد؟ اين امري اتفاقي بود يا از پيش برنامه‌ريزي شده بود؟
نه، من مي‌خواستم اين مشاغل و آداب و رسوم در ذهن كوچكترها و بزرگ‌ترها تداعي شود. البته خيلي از آداب و رسوم و مشاغل بوده است كه من نتوانستم در كتاب بياورم، چون گنجايش نداشت. من قافيه‌اي را انتخاب كرده بودم كه همين‌قدر گنجايش داشت. از طرفي معتقدم؛ كتاب نبايد طولاني باشد.
اگر كتاب كوتاه باشد بيشتر توجه مخاطب را به خود جلب كند. شما نگاه كنيد؛ در ادبيات حال حاضر هم مقالات همين‌طور است، يعني هر چه كوتاه‌تر باشد ميل خواننده به خواندن بيشتر مي‌شود.
و ماجراي CD پيوست كتاب چه بود؟
فكر كردم چون كتاب به لهجه مشهدي است يك CD هم كه خوانش كتاب است به همراه آن منتشر كنم تا خواننده در خواندن كلمات دچار اشتباه نشود.
خوانش CD را چه كسي انجام داده است؟
خودم. يك آهنگ ملايم هم زير صدا است. البته لهجه مشهدي به آهنگ و موسيقي نمي‌خورد. من به شما بگويم، لهجه مشهدي لهجه تبر و شمشير است و با موسيقي و صور خيال هيچ سازگاري ندارد.
به نظر شما معماري‌هاي جديد هويت تاريخي شهرها را نابود نمي‌كند؟
به اعتقاد من كامل‌تر مي‌شود. ما اگر بخواهيم به يك حال بمانيم خطاست و درست نيست. ماندن در يك‌جا يعني فرسودگي! به نظر من برخي از اماكن را بايد نگه داشت، كه البته در اين قسمت متاسفانه درست عمل نشده است. در همين مشهد خودمان خيلي ساختمان‌ها به ناحق خراب شده است، كه بسيار حيف بود. اما بعضي مكان‌ها هم بوده كه مرمت شده، مثل مدرسه نواب كه با تكنيك روز ماندگار شد.
چرا برخي از مردم مشهد از اينكه به لهجه مشهدي حرف بزنند، خجالت مي‌كشند؟
يك وقتي لهجه مشهدي را گروهي مسخره مي‌كردند و يا اينكه اگر مي‌خواستند از اين لهجه استفاده كنند در جايي مثل جك و لطيفه استفاده مي‌كردند. هيچ وقت يك مطلب جدي و يا يك سخنراني را با لهجه مشهدي انجام نمي‌دادند. البته دليل ندارد كه آدم تمام كلمات را با لهجه مشهدي بگويد. اما مشكل اين‌جاست كه ما نبايد از اداي برخي واژه‌ها به لهجه مشهدي شرم داشته باشيم. به نظر من اين بايد از طرف بزرگ‌ترها شروع شود. آن‌ها بايد گاهي اوقات از واژه‌هايي با لهجه مشهدي در بيانشان استفاده كنند.
چقدر طول كشيد تا كتاب تان را نوشتيد؟
خيلي طول كشيد، حدود 2 سال. به خاطر اينكه در حروف‌چيني‌اش خيلي اذيت شدم. مجبور شدم 3 تا حروف‌چين عوض كنم. آخر حروف‌چين‌ها عمدتا لهجه مشهدي نمي‌دانستند و همين باعث مي‌شد كار با مشكل روبه‎رو شود.
و كلام پاياني‌تان؟
شهر مشهد پر است از زيبايي‌ها، كاش بتوان اين زيبايي‌ها را به تصوير كشيد.
راستی او برايمان خاطراتي هم از روزهاي دور و مشهد گذشته گفت، كه در اينجا به یک مورد از آن‌ها اشاره مي‌كنيم:
در گذشته سقف حمام‌ها را «ملقي» مي‌ناميدند. روي گنبد و به شكل شيشه‌اي كار شده است، كه نور از بالا در حمام مي‌افتاد و نور را جذب مي‌كرد و پايين‌تر از ملقي عكس‌هايي را از شيطان مي‌كشيدند.
عقيده بر اين بود كه شب‌ها كه كسي در حمام نيست جن‌ها مي‌آيند و داستان‌پردازي مي‌كنند، به همين دليل شيطان‌ها را يا به شكل نقاشي يا به صورت مجسمه در آنجا مي‌گذاشتند كه جن‌ها فرار كنند.

 
 
از پتانسيل‎هاي اين لهجه غافليم نگاهي به ظرفيت‎هاي پنهان لهجه مشهدي
لهجه مشهدي يكي از لهجه‎هاي مهم و موثر زبان فارسي به شمار مي‎آيد. نوع خالص آنكه خود مشهدي‎ها با نام «زق» مي‎شناسند، سرشار از واژه‎هاي اصيل و كهن فارسي است. اين لهجه را در حقيقت عصاره‎اي از فارسي دري مي‎دانند و بسياري از واژگان گمشده اين زبان را مي‎توان در گفتار عاميانه مشهدي‎ها جست. البته به واسطه اختلاط و ارتباط نزديك مشهدي‎ها با ساير اقوام، ردپايي از زبان‎ها و گويش‎هاي ديگر نظير: تركي، مغولي، افغاني، كردي، انگليسي، تركي، هندي، روسي و فرانسوي را مي‎توان در آن ديد. اما امروز آنان كه از شهر ديگري به مشهد سفر مي‎كنند، اثري كم رنگ از اين لهجه را مشاهده مي‎كنند. چيزي كه شايد تنها به برخي محلات خاص اين شهر محدود شود.
از آنجا كه لهجه‎ها و گويش‎ها نشانه‎هاي اصالت يك قوم هستند، بايد ضمن آسيب‎شناسي اين امر براي آگاه‎سازي ذهن جامعه گامي جدي برداشته شود. در اين مجال اندك نگاهي كوتاه به ظرفيت‎هاي لهجه مشهدي و دلايل كم‎رنگ شدن آن از ديدگاه كارشناسان مختلف خواهيم داشت.

استفاده از زبان شعر
يكي از شعراي برجسته كشورمان نيز ضمن هشدار درباره كم رنگ شدن كاربرد لهجه مشهدي و تاثير آن بر بدنه‎ي ادبيات فارسي كشور مي‎گويد: «استفاده طنزگونه از لهجه مشهدي در ادبيات شعري و برنامه‎هاي رسانه‎اي عامل اصلي در به حاشيه رانده شدن اين لهجه اصيل است».
دكتر محمود اكرامي‎فر معتقد است: «در چند ساله اخير لهجه مشهدي به عنوان نمادي براي طنز در اشعار و برنامه‎هاي راديويي و تلويزيوني استفاده مي‎شود، كه اين كاربرد غلط جايگاه اين لهجه را دچار تنزل نموده است».
اكرامي‎فر با بيان اينكه هر لهجه‎اي داراي ظرفيت‎هاي پيدا و پنهاني است، مي‎افزايد: «لهجه مشهدي در گروه‎هاي مرجع علمي، فرهنگي، هنري، سياسي و اجتماعي جايگاهي ندارد و تنها زماني از آن استفاده مي‎شود كه افراد بخواهند، در سخنراني يا گفتگوي خود زنگ تفريح يا طنزي داشته باشند. البته استفاده جدي از لهجه مشهدي در فضاي رسمي جامعه كاري دشوار و زمان بر است كه جا افتادن آن نياز به همكاري و توجه گروه‎هاي مراجع دارد».
او به ظرفيت‎هاي زبان شعر در تبيين اين لهجه اشاره مي‎‌كند و مي‎گويد: «شاعران مي‎توانند مفاهيم عالي و مورد احترام مردم را با اين لهجه به صورت جدي مورد استفاده قرار دهند همچنان كه استاد شهريار از زبان آذري در اشعار خود بهره برده است.»
لهجه‎ها، خاطرات جمعي يك جامعه
لهجه‎ها در حقيقت بخشي از خاطرات جمعي ما هستند. اين مطلب را دكتر راشد محصل يكي از كارشناسان ادبيات فارسي مي‎گويد و مي‎افزايد: «وجود چنين خاطره‎اي باعث ايجاد نوعي عاطفه مشترك در جامعه مي‎شود». او با بيان اينكه مسائل اقتصادي، سياسي و اجتماعي منجر به تغيير و دگرگوني در لهجه‎ها مي‎شود ادامه مي‎دهد: «پس بايد ضمن بررسي تحليل اين خاطرات جمعي نسبت به گردآوري آن‎ها نيز اقدام كرد».
اما غفورزاده شفق، شاعر برجسته كشورمان معتقد است كه رسانه‎ها مهم‎ترين نقش را در ترويج ماندگاري يك لهجه ايفا مي‎كنند ولي متاسفانه نه رسانه ملي و نه هيچ روزنامه يا مجله‎اي نگاهي تخصصي به لهجه‎ها نداشته‎اند.
او ادامه مي‎دهد: «لهجه مشهدي به واسطه ويژگي‎هاي خاص خود براي نقل خاطرات، داستان و يا طنز كاربرد دارد كه به منظور پرورش آن مي‎توان محافظ و نشست‎هاي ويژه‎اي برگزار كرد».
او به ظرفيت‎هاي اين لهجه در حوزه شعر اشاره مي‎كند و سرودن شعر به لهجه مشهدي را نيازمند ذوق و استعداد خاصي مي‎داند.
از پتانسيل‎هاي اين لهجه غافليم
متاسفانه كاربرد زياد لهجه مشهدي در حوزه طنز و شوخي سبب شده پتانسيل‎هاي آن مورد غفلت واقع شود و تمايل به كاربرد آن در گفتار روزمره كاهش يابد.
مهدي سيدي ضمن بيان اين مطلب مي‎گويد: «بايد اذعان كرد كه مشهد عصاره خطه عظيم خراسان است و بسياري از ميراث آن را به همراه دارد و لهجه مشهدي كه برگرفته از فارسي اصيل است، يكي از آن‎هاست».
او تاكيد مي‎كند: «به منظور تبيين اين لهجه بايد جلسات ادبي متعدد با حضور اساتيد و بزرگان حوزه ادبيات برگزار شود تا جلوهو‎هاي اين لهجه شيرين در قالب اين نشست‎ها نمود يابد».
پژوهشگر مسائل مشهد نيز ضمن تاييد اين مطلب مي‎گويد: «راه حفظ اين لهجه كاربرد آن در حوزه شعر توسط شعراي مشهدي است. كاري كه بسياري از بزرگان ادبيات معاصر ايران نظير عماد خراساني يا ملك‎الشعراي بهار آن را انجام دادند و موضوعات خود را در قالبي جدي به لهجه مشهدي بيان نمودند».
او ادامه مي‎دهد: «بايد ارزش اين لهجه شناخته شود، چرا كه لهجه مشهدي نمودي از زبان فارسي دري است به طوري كه هر زن يا مرد قديمي مشهد به راحتي مي‎توانست، عبارات شاهنامه را بفهمند اما بسياري از اين عبارات براي نسل امروز نامفهوم است».
يك شاعر معاصر هم مي‎گويد: «متاسفانه در حال حاضر بسياري از افراد جامعه داشتن لهجه را نوعي كم فرهنگي مي‎دانند. اين امر باعث شده كه بسياري از لهجه و فرهنگ اصيل زباني خود فاصله گرفته و اصالت را در زبان پايتخت‎نشينان بدانند».
هادي منوري اين مسئله را يك خطر فرهنگي توصيف نموده و مي‎افزايد: «متاسفانه لهجه مشهدي با فكاهي و طنز پيوند خورده كه اين خود نوعي افت است».
مشهدي‎ها با لهجه خود ناآشنايند
همه كارشناسان در اين گزارش به نقش رسانه‎ها خصوصا رسانه ملي در تقويت يا تخريب لهجه اشاره كردند. بسياري از آن‎ها معتقدند؛ كاربرد طنزگونه اين لهجه در برنامه‎هاي راديويي و تلويزيوني عاملي است كه استعمال آن را در زبان روزمره تا حدي كاهش يابد.
اما يكي از مجريان و تهيه كنندگان برنامه‎هاي تلويزيوني و راديويي صدا و سيماي خراسان معتقد است: «رسانه ملي با توليد اين دست برنامه‎ها تلاش مي‎كند مردم را با لهجه خود پيوند دهد».
رضاپور مي‎گويد: «متاسفانه لهجه مشهدي براي بسياري از مردم مشهد نامانوس و ناآشناست طوري كه حتي در گفتمان جدي نيز بسياري از واژه‎ها براي مشهدي‎ها نامانوس و به تبع آن خنده‎دار است.»
وي مي‎افزايد: «بايد در قالب برنامه‎هاي مختلف اعم از طنز يا جدي مردم را با اين لهجه آشنا كنيم تا زمينه كاربردي شدن آن فراهم شود.»
او معتقد است: لهجه مشهد در صورت كاربرد صحيح آن بسيار شيرين و جذاب است ولي توضيح نمي‎دهد كه آيا تا كنون برنامه‎اي جديد در راديو و تلويزيون خراسان رضوي با موضوع لهجه تهيه شده است يا نه؟

 
 
پای دغدغه‎های یک روزنامه نگار مشهدی مشهد مي‎تواند کانون مطالعات فکری باشد
عباس سليمي نمين را بسیاری به عنوان یک چهره سیاسی و البته يك روزنامه نگار پر سابقه در عرصه مطبوعات مي‎شناسند. که شاید شاخص ترین بخش فعالیت روزنامه نگاری او به فعالیت‎اش در کیهان هوایی برگردد. وی در کنار فعالیت‎های سیاسی اش عنوان مديريت موسسه «دفتر مطالعات وتدوين تاريخ ايران» را نیز به دوش مي‎کشد. اما این روزنامه نگار و مدیر مشهدی در کنار همه گرفتاری‎ها و دغدغه‎هایش، نگران زادگاهش هم هست. شهری که روزگاری توی کوچه‎هایش پرسه مي‎زده و از خیابان‎هایش گذر مي‎کرده است. همین بهانه کافی بود تا پای صحبتش بنشینیم و از او دیدگاهش را در رابطه با وضعیت فرهنگی مشهد وآسیب شناسی نقاط ضعف موجود جویا شویم.

با توجه به شناختی که از مشهد دارید و اینکه این شهر در گذشته مهد علم بوده، به بیان شما دغدغه مدیران فرهنگی مشهد برای رشد علمی شهرمان باید چگونه تعریف شود؟
به نظرم فضای فکری مشهد هم چنان بسته است با توجه به امکانات موجود و وجود پر برکت امام‎رضا(ع)، این شهر مي‎تواند دوباره کانون مطالعات فکری باشد. اما متاسفانه گروه‎های فکری در مشهد امکان رشد کافی پیدا نکرده‎اند؛ در حالی که مشهد باید یکی از مراکز تولید فکر در ایران باشد. پس گام اول را باید حل این موضوع قرار داد. البته این مسئله نسبت به گذشته فرق کرده است و الان فضا آماده‎تر از گذشته است تا مشهد به کانون توجه همه‎ی اهالی اعتقاد و نظر تبدیل شود. پس تغییر نگاه گام اول برای مدیران فرهنگی شهر است.
در همین زمینه و برای تغییر نگاه‎ها و نگرش‎های موجود چه راه کاری مي‎توان ارائه نمود؟
با توجه به احترام و ارادتی که همه ایرانیان و مسلمانان به زیارت حضرت رضا(ع) دارند، شما اگر اهالی علم و نظر را به مشهد دعوت کنید، به طور قطع با استقبال آن‎ها مواجه خواهید شد و این مي‎تواند، بهترین زمینه برای تبادل فکری باشد باید ذهن‎مان را برای پذیرش انتقاد باز کرده و در جهت رفع نقایص و ضعف‎های موجود حرکت کنیم. یعنی چار چوب‎ها را وسیع‎تر تعریف نماییم.
در حوزه فرهنگ شهروندی که ارتباط مستقیمی با همین مقوله دارد، چگونه مي‎توان زمینه‎های پذیرایی مناسب و فرهنگ استقبال از زائر را در میان مجاوران و شهروندان مشهدی افزایش داد؟
من گزارشی خواندم از مدت زمان ماندگاری زائران در مشهد که متاسفانه روز به روز کم‎تر مي‎شود و حتی به یک روز و نیم کاهش یافته است. این مشکل با توجه به بودجه‎ای که برای شهر مشهد در نظر گرفته شده تا حد زیادی قابل حل است. این در حالی است که وضعیت اتوبوسرانی و حتی اطراف حرم رضوی مطلوب نیست یا قطار شهری که بلاتکلیف مانده است. این نوع و کیفیت میزبانی شهروندان را دچار مشکل مي‎کند. با ظرفیتی که وجود پر برکت امام‎رضا(ع) برای شهرمان به ارمغان آورده است، مي‎توان اقداماتی را ترتیب داد که به عنوان مثال برای زائرانی که وضع مالی خوبی ندارند، امکاناتی ویژه در نظر گرفته شود. این یک تبلیغ مناسب است. یا شهرداری بازاری متناسب با نیاز زائران بسازد. چنین شرایطی باعث مي‎شود شهروندان مشهدی هم حقوق شهروندی را رعایت کنند هم به تبع آن از فرهنگ شهروندی بالایی برخوردار شوند. یعنی این روند به یک آموزش غیر مستقیم شهروندی توام با افزایش امکانات شهری تبدیل مي‎شود. اما در حال حاضر من وضعیت حقوق و فرهنگ شهروندی را مناسب نمي‎بینم.
همان طور که اشاره کردید، مشهد ظرفیت این را دارد که یک مرکز علمی باشد، در رابطه با دانشگاه‎های مشهد به عنوان بستری که مي‎توانند زیربنای فرهنگی مشهد را شکل دهند نیز توضیحاتی بفرمایید؟
باید یک افق بلند شکل بگیرد و نگاه مان کلان باشد. هم دانشگاه و هم حوزه مشهد باید محل مراجعه طالبان علم از اقصی نقاط جهان نظیر آفریقا، خاورمیانه،کشورهای تازه استقلال یافته باشد. یعنی این شهر همان‎طور که در گذشته چنین بوده به پایگاهی علمی و معتبر در سطح جهان بدل گردد. باید انگیزه‎ها، فضاهای سیاسی و فکری متناسبی ایجاد شود تا چنین اتفاقی میسر گردد. در حقیقت خود ما باید جاذبه برای علم‎آموزی و به تبع آن رونق فرهنگی شهرمان ایجاد کنیم.

 
 
ورودي‌هاي مشهد به عنوان ويترين آن فاقد جاذبه‌اند
محمدجواد شوشتری یکی از مدیران ارشد شهرداری تهران است كه سرپرستي سازمان فرهنگی هنری شهرداری‌تهران را به عنوان متولی اصلی فرهنگ پایتخت بر عهده دارد. شوشتری دانشجوی دکترا در رشته جغرافیای شهری و متولد مشهد است. وی سال‎های زیادی را در مشهد زندگی کرده است.

با توجه به مسئولیت وی در حوزه فرهنگ کلان‎شهر تهران با این مدیر جوان در خصوص اولویت‎های فرهنگی شهر مشهد و تجربیاتش در تهران گفتگو کردیم.
همان ابتدای کار هم رفتیم سراغ اولویت‎های فرهنگی شهرمان و اینکه این مدیر با سابقه با توجه به شناختش از محیط فرهنگی شهر مشهد و همچنین با توجه به مسئولیت‎های فرهنگی و سابقه مدیریتی او در عرصه فرهنگ شهری، این اولویت‎ها را چه مي‎داند تا مشهد به شهری در خور حضرت رضا (ع) و میزبانی از زائران ایشان تبديل گردد، البته جواب او هم به ارائه چند پیشنهاد ختم شد که به قول خودش مبتنی بر تجاربش در شهر تهران و سر و سامان دادن به وضعیت فرهنگی پایتخت و پایتخت‎نشینان بود.
به گفته شوشتری مشهد به دلیل ساختار مذهبی که دارد در بحث‎های فرهنگی از پتانسیل ویژه‎ای برخوردار است. «سنتی بودن مردم مشهد یک ویژگی دیگر است. اما علی رغم این پتانسیل‎ها یک گرفتگی در تصمیم‎گیری به چشم مي‎خورد. به حرم امام‎رضا(ع) متاسفانه نگاه منفی مي‎شود و نه مثبت. چرا که وجود حضرت ثامن‎الحجج(ع) را یک جلوگیری مي‎دانیم از کار فرهنگی، این یک مشکل عمده است.»
او در ادامه مي‎گوید: کمبود فضا‎های فیزیکی در محلات مشهد در حوزه فرهنگ مشکل دیگر است. کار فرهنگی باید در سطح محلات و مناطق شهر به‎طور یکسان توزیع گردد. اما متاسفانه تاکنون در ایجاد چنین فضاهایی اعم از سینما، فرهنگ‎سرا، خانه فرهنگ، پارک و… به آن میزان که بتواند نیازهای فرهنگی شهرمان را پاسخگو باشد، کوتاهی صورت گرفته است.
این مقام مسئول حرف‎هایش را این طور ادامه مي‎دهد که در تهران 374 محله هست که تا پایان سال جاری برای این تعداد محله، 374 سرای محله ایجاد مي‎شود. خانه مشق، خانه اسباب بازی و… از جمله عناوین این سراها هستند. این‎ها کار فرهنگی منطقه ای است که شهر مشهد همچنان در آن فقیر است.
به بیان او در تهران 3 میلیون متر مربع فضای فرهنگی وجود دارد. «این‎ها با بودجه خود شهرداری ایجاد شده اند. چون ما خودکفا هستیم، درآمد داریم و کار مي‎کنیم. با این وجود معتقدیم؛ این فضاها کم است. این فضاهای فرهنگی علی رغم همه تلاش‎هایی که مي‎شود در مشهد نیز بسیار کم بوده و جوابگوی نیازهای آن با توجه به خیل عظیم حضور زائران و تعداد زیاد مجاوران نیست.

شوشتری مي‎افزاید: یک فرق دیگری که تهران با مشهد دارد وجود شورایاری‎هایی است که در تهران مسهل بسیاری از مشکلات موجود بوده است. در چنین فضا و بستری که از سوی شهرداری فراهم شده، هر شورا نیازهای محله و منطقه خود را شناسایی و آن‎ها را از مسئولان مربوطه مطالبه مي‎کند. از طرفی این یک موضوع مسلم است که کار فرهنگی در محله سجاد مشهد با کوی کارگران آن متفاوت است و این در حالی است که هنوز بستر لازم برای نیاز سنجی و تفکیک نیازهای موجود فراهم نشده است. البته گام‎های ابتدایی در این عرصه برداشته شده که تحقق نتایج آن به زمان نیاز دارد.
او مسئله دیگر را در شهر مشهد را عدم استفاده از نخبگان عنوان کرده و مي‎گوید: نخبگان حاملان پیام هستند و مي‎توانیم از آن‎ها در کار فرهنگی و آموزش شهروندی استفاده کنیم. البته این بستری است که باید بر روی آن سرمایه گذاری معقولانه نمود تا نتایج آن نیز نمود عملی پیدا کند.
شوشتری در ادامه نیم نگاهی دارد به تولید محصولات فرهنگی در مشهد و آن را متناسب با جایگاه فرهنگی این شهر و ظرفیت‎های آن نمي‎داند. «‌محصولات فرهنگی که توسط مجموعه‎های فرهنگی همین شهر تولید شود، بسیار کم است. این در حالی است که این شهر بسترهای بیشتری داشته که مي‎توان با بهره‎گیری از آن‎ها تولیداتی را عرضه نمود که در خور شان نام فرهنگی این شهر باشد.»
سرپرست سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران اضافه مي‎کند: مسئله مهم دیگر که باید در مشهد مثل تهران مد نظر قرار گیرد، این است که در این شهر باید برای پارک‎ها که زیر نظر سازمان پارک‎ها و فضای سبز شهرداری اداره مي‎شوند، نگاه و مدیریتی فرهنگی نیز تعریف کرد. ما در تهران این کار را کردیم. سالن‎های روباز در پارک‎ها ایجاد شده است که برنامه اجرا مي‎کنند و ما تنها نظارت مي‎کنیم. در حقیقت این خود شورایاری‎ها هستند که به طور مستقل آن‎ها را اداره مي‎کنند. و در چنین فضایی برنامه‎های متنوع فرهنگی مثل جشن‎ها، مسابقات و… برگزار مي‎شود.
حُسن ختام حرف‎های این مدیر جوان مشهدی ذکر این نکته است که مشهد با توجه به اینکه یک قطب زیارتی است مي‎تواند یک الگو هم باشد. اما الان نوع استقبال از زائران فراوان حضرت رضا(ع) مناسب نیست. ورودی‎های مشهد با وجود اینکه به نوعی ویترین این شهر و فضای آن هستند، اما غیر فرهنگی و فاقد جاذبه به نظر مي‎آیند. از طرف دیگر مي‎شود با ارائه محصولاتی به زائران علاوه بر زیارت برای آن‎ها سوغات فرهنگی هم فراهم کنیم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × سه =

دکمه بازگشت به بالا