مشهد در منطقه ای واقع شده که مستعد پدیده وارونگی است. بیشتر از سه چهارم سال شاهد وارونگی هوا هستیم.
آقای دکتر، آلودگی هوا دارای ابعاد پیچیده و متعددی است که همچون دیگر مسائل فناورانه مستلزم بررسی و تحلیلهای علمی است. در ابتدای بحث، از چرایی آلودگی هوای شهر مشهد بگویید.
عامل اصلی آلودگی شهر مشهد طبیعت منطقه است. این شهر بهلحاظ اینکه در یک اقلیم خشک و نیمهخشک واقع شده، مستعد بروز پدیده «وارونگی» است. یکی از عوامل بروز آلودگی بیتردید بروز این پدیده است. گاهی یک حالت توزیع الگوی فشاری در جو باعث میشود یک مرکز پرفشار بین دو مرکز کمفشار «بلاک» شود. این وضعیت باعث میشود این پرفشار بلاکشده گاه در سه منطقه بلاک بماند. وقتی این روند 2 تا 3هفته در این حالت جوی بماند، پدیده آلودگی بهوجود میآید. این شرایط حاصل شرایط جوی است اما در زمستان، 2 یا 3بار اتفاق میافتد؛ البته این بلاکها را در مشهد نداریم یا بهندرت داریم. مشهد در منطقهای واقع شده که مستعد پدیده وارونگی است؛ بروز این پدیده در مناطق مرکزی ایران مثل تهران گاه باعث میشود به منطقه ما سرایت کند. در هر صورت کموبیش این پدیده در همه شهرها جز شمال کشور اتفاق میافتد. بااینحال، بیشتر از سهچهارم سال شاهد وارونگی هوا هستیم.
در این وارونگی که میگویید، دقیقا چه اتفاقی میافتد؟
در شبهای صاف و آرام، سطح زمین دارای حداکثرتابش به فضا میباشد. این فرآیند باعث میشود سطح زمین سردتر از شبهای دیگر باشد و هوای مجاو رآن نیز در تماس با آن نسبت به هوای لایههای بالاتر سردتر میشود که به این فرآیند وارونگی گفته میشود ؛ زیرا هوا نمیتواند صعود کند و درنتیجه، آلودگی را در خود نگه میدارد و اینگونه میشود که نزدیک به 250شب شاهد وارونگی هوا هستیم.
پس با این اوضاع، باید دست روی دست گذاشت؛ چون در منطقهای هستیم که مستعد آلودگی است!
نمیتوانیم برای نوع طبیعتی که در آن قرار گرفتهایم، کاری کنیم. تنها باید منبع آلودگی را کنترل کنیم. باید ببینیم چه فاکتورهایی منبع آلودگی است. در اولین گام، باید از خودمان شروع کنیم. بعد، بهسراغ تکتک عواملی برویم که منبع آلودگی هستند؛ مثلا در جزئیترین نگاه، باید فناورانه بسنجیم هر وسیله گرمایشی مثل بخاری تا چه اندازه منبع آلودگی است.
اما این حجم آلودگی در هوای امروز مشهد مستلزم نگاهی کلانتر از نقش وسایل گرمایشی در آلودگی است؟
سالهای نهچنداندور حتی با گرمایش حاصل از نفت، گازوئیل و چوب هم آلودگی هوا در کار نبود.قبول! اما موبهموی ابعاد این مسئله مهم در ابتدا به مردم بازمیگردد. باید یک برنامه اقدام مشترک داشته باشیم. اقدام و تعامل بین مردم و سازمانها منجر میشود که مردم درپی تعالیم فرهنگی و آموزشی، الگوی مصرف و احساس مسئولیت درقبال حفظ محیط زیست، به نفسکشیدن برسند. در هر صورت، در نگاه کلانتر بهجرئت میتوان گفت، اصلیترین منبع آلودگی در مشهد وسایل حملونقل هستند که فرهنگسازی در این زمینه باید بهخود شکل آموزشی، تبلیغاتی، قانونی و حقوقی بگیرد.
آقای دکتر، واژه «فرهنگسازی» هم برای خیلی از موارد نمادین و شعاری و حتی کلیشهای شده است. بهطور مصداقی، چارهکار برای قالب آموزشی، تبلیغاتی، قانونی و حقوقی آلودگی هوا چیست؟
مگر به مردم آموزش نمیدهیم که دزدی نکنند. در کنار این آموزش، حقوق و جرمی را درصورت ارتکاب دزدی، برایشان تعریف کردهایم. حال اگر کسی از قانون تخطی کند، مجازات میشود.
اما آلودهکردن هوا نهتنها جرم تلقی نمیشود، بلکه جریمه و بهدنبال آن حتی تذکر و اخطار هم برای خیلی از مرجعهای آلودگی ندارد؟
درست است. باید برای آلودگی هوا روی حقالناس فرهنگسازی میکردیم که متاسفانه هیچ اقدامی در این حوزه انجام نشده است. اگر این مهم جدی گرفته میشد، تعدادی از شهروندان با تنفس سموم جان نمیباختند. قانونگذار باید «مرگ ناشی از آلودگی» را «قتلنفس تدریجی» در بین عموم جا میانداخت؛ قتلی که در یک نگاه، با همکاری خودروهای شهر که دستبهدست هم دادهاند و گلوی مردم این شهر را محکم میفشارند، رخ میدهد.
گاهی لازم نیست از حوزه جبر و اجبار وارد شویم؟ مثل قانونی که برای کمربند ایمنی اجرایی شد. منظورم اعمال جریمه است.
به مصداق خوبی اشاره کردید. وضعیت کمربند ایمنی نسبتبه پنج سال پیش، بهتر شده است؛ چون بهنوعی زور روی سر مردم بود. این اجبار اضطراری صرفا به فرهنگسازی عمومی کمک کرد. درحالیکه باید سرمایهگذاری کلانی در چنین زمینههایی کرد.
شاید یکی از این دلایل، دغدغهمندنبودن شهروندان است.
دغدغهمند نیستند؛ چون مرگ تدریجی ناشی از آلودگی را حس نمیکنند؛ چون در یک نفس جان نمیبازند و طی 20، 10 سال از تعداد نفسهایشان کم میشود بیآنکه بدانند پشتپرده مرگشان، تنفس در هوای آلوده بوده است.
تکلیف چیست؟
تا زمانیکه خطقرمز نداریم و منبع آلودگی و مرجعها را جدی نمیگیریم. تکلیف همین است که شاهدش هستیم.
جدا از مردم، نباید از اسناد بالادستی چون طرحهای جامع غافل شویم؛ پس تصویب چنین اقدامات علمی کی و کجا کاربرد دارد؟
فرض کنید یک شهر دارای طرح جامع است. یک شهر روی طرحهای تفصیلی است و یک شهر روی پروانههایی است که براساس آن طرحهایی را صادر میکنند. مصداق چنین شهرهایی درست مثل روند پروانهساخت گرفتن از شهرداری است. پروانهساخت ساختمانمان را میگیریم اما براساس ضوابط مندرج در پروانه نمیسازیم! و تخلف میکنیم و دستآخر خلافیاش را میپردازیم. تخلف بعدی بعداز ساخت است؛ یعنی بعداز گرفتن پایانکار؛ این همان شهری است که در هیچجا ثبت نشده است. وقتی یک نظارت حسابشده برای ساختوساز شهری نداریم، چگونه میخواهیم تکتک عناصر بهلحاظ سهم آلودگی را ضرب و تقسیم کنیم! بعداز قوانین و آییننامههای بالادستی که هماکنون چیزی در دسترس نیست، برای اجرا و کنترل قوانین نیازمند یک سیستم هستیم.
چهکسی در راس این سیستم است؟
در شهرها، شورای شهر. اگرچه محدود بر قوانین مجلس شورای اسلامی هستند، اما بهاندازه کافی دستشان بر کنترل و نظارت شهر باز است. باوجود آنکه میپذیریم قوانین بالادستی از شورا محدودکنندهتر است اما شورا بهاندازه کافی قدرت قانونی دارد تا شهر را در چارچوب پروتکل زیستمحیطی پایدار تعریف و اداره کند.
اما قوانین شهری مستقل از مسائل زیستمحیطی هستند؟
متاسفانه همین طور است. بهتر است قبلاز آنکه به سرنوشت پایتخت دچار شویم که بعداز توسعه شهر، فاضلاب و آلودگی از یک طرف فشار میآورد و زلزله، کارخانجات و… ازسوی دیگر، قوانین سختگیرانه را در مشهد بهسبب توسعه شهری مبتنیبر نظارت زیستمحیطی پایهریزی کنیم و نگذاریم تا به این زودیها دچار بحران نشویم.
پیشبینی شما برای بحران، چند سال آینده است؟
با این رشد، ظرف دو دهه آینده.
در این وضعیت نگرانکننده برخی اقدامات ازجمله ساخت شهرهای اقماری مثل گلبهار و بینالود چه کمکی به تاخیرافتادن در بحران میکند؟
علاوهبر شهرهایی که نام بردید، شهرستانی چون فریمان که در نزدیکی این شهر است، اگر به یکسری تسهیلات مثل خطوط ریلی مجهز شود، وضعیت بهتر از حالت کنونی میشود. بیتردید کنترل توسعه شهری براساس رشد جمعیت است. مسئله بعدی، توجه به وضع صنایع است اعماز آلاینده و غیرآلاینده؛ زیرا مشهد شهری زیارتی است، نه صنعتی. شهری که سالانه پذیرای 25 تا 30میلیون زائر است، چرا باید کارخانجات متعدد در نقاط مختلف شهر فعالیت داشته باشند؟ شاید حساسیت بر روی فساد موادغذایی را خیلیها علم کنند اما باتوجهبه خودروهای مجهز به سیستم سرمایشی در فاصله 100کیلومتری از شهر، هیچ مادهای فاسد نخواهد شد.
فکر نمیکنید اجرای طرح جمعآوری کارخانجات اطراف شهر کمی دیر باشد؟
میتواند چشماندازی باشد که کارخانجات را منتقل کنند. آنهاییکه انتقال سرمایه میخواهند، زمان نوسازی میتوانند جابهجا شوند. این بدیهیترین راهکار است. مشهد باید شهر پاک از هر صنعتی باشد. اینجا باید صنعت گردشگری سردَمدار باشد و هرچه درخصوص خدمت به زائر است، در اولویت قرار بگیرد.
تا اینجا، صحبت صنعت و تشدید آلودگی بود اما از کانونهای آلودگی هوا مثل فرودگاه مشهد نمیتوان چشمپوشی کرد. نظرتان را دراینمورد بفرمایید.
بهتر است درمورد فرودگاه سکوت کنیم. با راهاندازی فاز2 ترمینال2 و حجاج، قرارداد با ایتالیا برای توسعه فرودگاه و همچنین مطرحشدن فرودگاه امام تا سقف 20میلیارد تومان در سفر آقای روحانی به مشهد، با اطمینان میگویم این نوع توسعه جای نگرانی دارد؛ مشکلی توأم با نگرانی است. توسعه یک فرودگاه در شهر فاجعه برای آن شهر است. مسئولان باید بهجای توسعه بهفکر فرودگاه دیگری در اطراف این شهر باشد، نه در بطن این شهر. قبلا شهرستان چناران را برای این کار در نظر گرفته بودند. اگر به این پیشبینی جامه عمل بپوشانند، دیگر تمام شهر میزبان آلودگی هوایی و صوتی نمیشود.
بههرحال این طرح توسعه، مصوبه هیئت دولت است که حتی محیط زیست هم به آن اعتراض جدی نداشته است.
تا قبلاز کلنگزنی باید مخالفتها با ادله علمی به دولت انتقال داده شود و وظیفه شورا و مسئولان مرتبط است که از این توسعه جلوگیری بهعمل آورند. میتوان اینگونه توجیه کرد که فرودگاه فعال برای بردهای کوتاه و فرودگاه اصلی شهر که بینالمللی است، حداقل در 50کیلومتری شهر واقع شود.
جدا از بحث فرودگاه و بهتبع آن، آلودگیهای ناشی از توسعه آن، نظرتان درباره ازبینرفتن ارتفاعات مشهد چیست؟
ارتفاعات اطراف شهر که با ساختوسازهای بعضا غیرمجاز گره خورده است، در عمل فرقی با دیگر ساختمانها از نظر نقش آلودگی ندارند. یک شهر اگر حالت توپوگرافی داشته باشد، خیلی بهلحاظ بصری چشمنواز است. سانفرانسیسکو و نیویورک نمونه شهرهایی است که در فیلمهای هالیوودی بسیار پرکاربرد هستند. این همان خاصیت توپوگرافیکی است که جذابشان کرده است. با این توصیف اگر استفاده از کوهها براساس ضوابط شهرسازی باشد، بدون هرگونه مشکلی است، اما اگر بنا باشد شیبهای آسفالت، آب حاصل از بارندگی را کوتاه کرده و منجربه سیل کند، در یک نگاه بهعنوان یک مدل توسعه بیرویه است. ساختوسازها باید در چارچوب شهر باشد، نه در حاشیهشهر. باید جلوی تراکمفروشیها حتی آنهایی را که چهره بهظاهر قانونی دارند، گرفت.
نظرمان بیشتر درباره شواهد موجود در زمینه کوهخواری و تغییرکاربریها با خلأهای قانونی است؛ دراینباره چه پیشنهادی دارید؟
اینکه ساخت ساختمانها با چه تراکمی و مصالحی و در چه شرایطی ازنظر طبیعی واقع شود، مدنظر است. باید برای ییلاقات اطراف شهر طرح جامع اکوتوریستی اجرا شود. باید تکتک نوع درختان، جویبارها و حتی نوع خاک و سنگ و منابع طبیعی منطقه مطالعه شود؛ زیرا بیتوجهی به این قبیل فاکتورها جابهجایی آلایندگیها را دربردارد؛ زیرا از بُعد توسعه شهری وقتی تراکم افزایش مییابد، آلایندهها نیز افزایش مییابد.
بااینحال نقش نهادها بسیار سرنوشتساز است؛ مثل سازمان محیط زیست. میتوان انگشت اتهام را بهسوی این سازمان نشانه رفت؟
خودش بهتنهایی آلاینده نیست؛ چون دستگاهها برای صدور مجوزهای لازم برای کارخانجات و موسسات عمومی و خصوصی باید استانداردهای محیط زیست را رعایت کنند. این سازمان باید نظارت کافی را داشته باشد. بااینحال فاجعه است که در شهری زندگی میکنیم که کارخانه دباغی در شهرک صنعتی مجوز فعالیت دارد یا تمام فاضلابها به مصرف تولید صیفیجات میرسد و مردم بدون آنکه بدانند، مصرفکننده هستند. این دستگاه باید بیشازپیش، نقش کنترلیاش را ایفا کند.
آموزشوپرورش بهعنوان یک نهاد آموزشی چقدر مسئول افزایش آلودگی است؟ آیا نباید آموزشها را متمایل به سنین کم کرد؟
باتوجهبه سیستم آموزشوپرورش باید برایش رسالتی تعریف شود. آموزش از مقطع پیشدبستانی کارآمدتر است؛ البته الزامی است که سه واحد محیط زیست برای تمام رشتههای دانشگاهی تدریس شود.
تاکنون با آنکه یک پای ثابت طرحهای جامع و تفصیلی، دانشگاهیان بودهاند، اتفاق خاصی نیفتاده است!
طرحهایی که در گذشته بهعنوان جامع و تفصیلی نام برده شدهاند باید دوباره مطالعه شوند. این اسناد بهعنوان طرح، مربوط به بیست سال پیش است. گاهی قانون در اجرای این طرحها دور میخورد. وقتی مجتمع فرهنگیرفاهی از دو طبقهبالایپیلوت به 21طبقهبالایپیلوت تغییر میکند و جالب اینکه 90درصد روزهای سال خالی است، چهتوقعی از طرحها و دانشگاهیان دارید؟! باید یقه مجریان طرح را گرفت.
آیا نمیتوان پای بخش خصوصی را برای بهبود وضع موجود به میان کشید؟
جز با قانون نمیتوان کاری را از پیش برد و از آنجاکه بخش خصوصی بهدنبال منافع خود است و قانون ناگزیر از کنترل بخش خصوصی، عملا اتفاق خاصی نخواهد افتاد.
تکلیف قوانین قدیمی و خاکخورده راهنماییورانندگی که درقالب آییننامه در افکار عمومی نقش بسته است، چه میشود؟
تنها راهکار اصلاح قوانین ناقص سالهای قبل است.
به نظر شما، ورود بیرویه خودروها به شهری که خبری از تغییر در زیرساختها نیست نیز مزیدی بر علت نیست؟
نمیتوان جلوی فروش ماشین را گرفت یا کم فروخت. باید با توسعه حمل و نقل شهری موازی پیش برویم.
پس بااینحال باز هم پای مدیریت شهری در میان است.
خیر. این اقدام سیاست کلی نظام را میطلبد. باید هزینه حملونقل شخصی اعم از سوخت و عوارض افزایش پیدا کند. باید پای عواملی را وسط کشید که اتومات عرضه و تقاضا را هماهنگ کنند.
بهعنوان آخرین سوال، وضعیت تردد خودروهای فرسوده و بیتوجهی به عبورومرور خودروهای اسقاطی که باری بر دوش آلودگی هوا میگذارند، چه نقشی در این چرخه دارد؟
وقتی ماشین نو فاقد استانداردهای لازم است و هیچ کنترلی بر روی آن انجام نمیشود، چه انتظاری از خودروهای فرسوده و اسقاطی دارید؟ تردد خودروهای بدون معاینه فنی با ماشینهای مذکور عملا هیچ فرقی نمیکند.این خانه از پایبست ویران است.