یک دست استکان به پاس خدمات هنری
خراسان:
بهلول، ننه قمر، اسکندر، قاضی، پادشاه و وزیر، پهلوان و نوچههایش و … نام بازیگران خاطرهانگیز پویانمایی هستند که در سالهای اخیر با روایتگری گرم و جذاب مرحوم مرتضی احمدی، در حافظه خرد و کلان ماندگار شده است. «شکرستان» این روزها با یکی دو کاراکتر جدید، در حال تولید برای نوروز است. همین را بهانه گفت و گو با «حسین صافی» هنرمند مشهدی و کارگردان هنری این اثر محبوب قرار دادیم و البته که با او از خیلی چیزهای دیگر نیز گفتیم و شنیدیم.
هنر را تجربی آموختم
این هنرمند حرف را از کودکانههایش آغاز میکند، روزگاری که قلمش بهترین دوست او بوده است؛« بچه که بودم، یک عشقم نقاشی بود. در و دیوار را پُر میکردم از طرحهایم. اصلا اولین تمرینهایم را در زمینه کارتون و کاریکاتور از پنج، شش سالگی و با طرح زدنهای کودکانه روی در و دیوار و کپی کردن تصاویر مجموعه کتابهای «علی کوچولو»، مشق کردم. دیواری در خانهمان نبود که از دست من جان سالم به در برده باشد. دوران نوجوانیام نیز به تجربه و تمرین نقاشی و مجسمهسازی و چند هنر دیگر در حوزه تجسمی طی شد.» صافی با تأکید بر فراگیری تجربی این هنر ادامه میدهد: بخش زیادی از آنچه امروز دارم را خودم و به صورت تجربی یاد گرفتم البته برای پختگی به آموزش نیاز داشتم. برای همین یک دوره کلاسهای طراحی و نقاشی را در آموزشگاههای مختلف و با استادان خوشنام مشهدی سپری کردم، در حقیقت پیشرفتم به واسطه تمریناتی بود که پیشتر داشتم. تا این که در ۱۸ سالگی با پذیرفته شدن در رشته گرافیک دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، پنجره تازهای پیش رویم گشوده شد. همزمان با تحصیل، در مجلات مختلف مانند ماهنامه گل آقا و نشریه نگاه نو به عنوان کاریکاتوریست و تصویرساز همکاری میکردم.
رویایمان ساختن پویانمایی با استانداردهای بومی بود
این داور دوسالانه پویانمایی ایران، به صورت حرفهایتر ارتباط کاری خود را با روزنامهها به ویژه «ایران ورزشی» دنبال میکند تا این که یک اتفاق خوب او را در مسیر تازهای قرار میدهد.خودش در این باره میگوید: سال ۱۳۷۸ تصویری را برای روی جلد روزنامه ایران ورزشی طراحی کردم که سیمای کاریکاتوری ۲۲عضو تیم ملی آن دوران بود و بسیار مورد استقبال قرار گرفت. آن طرح باعث شد رسانههای دیگر هم به استفاده از این قابلیت مشتاق شوند. خلاصه در آن دوران کاریکاتور در مطبوعات مورد توجه قرار گرفت و به جریانی برای هنرمندان فعال در این حوزه بدل شد.
وی با بیان این که ۱۷ سالی میشود که در کسوت کاریکاتوریست حرفهای مطبوعات مشغول به فعالیت است، خاطر نشان میکند: اما ماجرای ورودم به دنیای پویانمایی هم برمیگردد به اواخر دوره کارشناسیام. در آن ایام به همراه جمعی از دوستانم به استودیوی «آبنوس فیلم» پیوستیم و طرحهای تولید پویانمایی را کلید زدیم. متوسط سنی تیم ما ۲۲ سال بیشتر نبود اما سر پُرشوری داشتیم و مشتاق بودیم تا پویانمایی را در چارچوبهای بومی پیادهسازی کنیم، در حقیقت این رویای ما بود که تا حدی در تحققش موفق عمل کردیم. خلاصه مجموعهای که در آن فعال بودیم به خاطر همین تلاشها در آن ایام، از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کشور، حائز دریافت جایزه ویژه دوسالانه پویانمایی شناخته شد. وی گوشهچشمی دارد به اوضاع و احوال کنونی صنعت پویانمایی در ایران و خاطر نشان میکند:این روزها اوضاع پویانمایی در ایران خیلی بهبود یافته است و شرکتهای توانمندی به حوزه تولید آثار در این بخش ورود پیدا کردهاند.صافی که تحصیلاتش را در همین رشته ادامه داده، عنوان میکند: بعدها با مجموعههای بزرگ تر و حرفهایتری کار را ادامه دادم که محصولش شد کارهای دوستداشتنی مثل شکرستان، پهلوانان و… او کاراکترهایش را با الهام از آدمها و متن و بطن جامعه طراحی میکند و تاکید دارد که اگر خوب نگاه کنی، هر کسی برای خودش یک سوژه است.
از سه گلدان تا باغ سلطون
«فانفار»، «مزرعه پدری»، «هزار و یک داستان»، «هوشان» و…، از جمله مجموعه آثار پویانمایی این انیماتور و گرافیست مشهدی هستند. وی هم اکنون روی اثر پویانمایی «سه گلدان» برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کشور کار میکند. این اثر، بر اساس یکی از کتابهای احمدرضا احمدی به همین نام، درباره جنگ سوریه و با فضایی شاعرانه تولید میشود. پویانمایی «باغ سلطون»، در قالب کلیپهای سه دقیقهای، یکی دیگر از کارهای این هنرمند است که به سفارش مرکز آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی تولید میشود و به بخشی از زندگی امام رضا(ع) میپردازد. او چند کار معنوی و مذهبی دیگر را نیز در دست ساخت دارد.
ماجرای آن یک دست استکان
این هنرمند، خلاء امروز انیمیشن ایران را فقدان تربیت کارگردان می داند و میگوید: در بخشهای مختلف فنی و طراحی، نیروهای حرفهای و خوبی وجود دارد اما در مدیریت، هم در مرحله پیش از تولید با تهیهکنندگان و هم در مرحله ساخت اثر با کارگردان دچار مشکل هستیم. اکثر متحرکسازان، کارگردانی را در مسیر راه تجربه کردهاند و پختگی لازم را ندارند. وی در مسیر رسیدن به اهدافش، روزهای تلخ و شیرین زیادی را از سر گذرانده است. خودش از آن دوران این طور یاد میکند: دوره دانشجویی را با کار سخت روزانه و بیدارخوابیهای شبانه به یاد دارم. ایامی که خبری از نرمافزارهای سریع نبود و کاربا امکانات آن دوران، خیلی کند پیش میرفت. خوب به یاد دارم که «رندر کردن» هر پلان، یک روز طول میکشید تا به پلان بعدی برسیم. وی میگوید: مزد زحماتش، احترامی است که امروز در میان دوستان و جامعه هنری دارد و آن را با هیچ چیز عوض نمیکند. البته همین حرف او باعث میشود تا یک خاطره جالب را به یاد بیاورد؛«چند سال پیش برای تقدیر در مراسمی دعوت شدم، بساط تقدیر و تشکر به راه بود و کادوها را روی میز چیده بودند. با کلی تعریف و طمطراق، از من تقدیر شد اما وقتی هدیه را باز کردم دیدم یک دست استکان است. باور کنید دیدنش تا مدتها باعث انبساط خاطرم میشد و یکی از دوستداشتنیترین هدیههایی بود که گرفتم.» او در پایان حرف هایش یکی از بهترین کارهای خود را شکرستان عنوان میکند و میگوید: لذتی که مردم از این کار بردند و ارتباطی که با کاراکترهایش برقرار کردند برای من بسیار ارزشمند بود و باعث شد تا این کار برایم ماندگار شود.