با واکر از کوه بالا رفتم
مقابلش که مینشینیم، اینقدر سرزنده و شاداب است که باورمان نمیشود که 80سال داشته باشد و بیشاز 60سال است که بهصورت حرفهای کوهنوردی میکند. خودش میگوید به کوه معتاد شده است و اگر هفتهای دستکم یکبار را در کوه سپری نکند، بیمار میشود؛ برای همین هم هست که به هیچ درخواست کوهنوردی و کوهپیمایی «نه» نمیگوید و با پای آسیبدیده از یک تصادف سخت هنوز هم از بینالود و هزارمسجد بالا میرود. اکنون بهواسطه حضور این ورزشکار پیشکسوت، بسیاری از اهالی محله فاطمیه از پیر و جوان گرفته تا مغازهدار و نمازگزار کوهنورد شدهاند و در مسجد چهاردهمعصوم(ع) دو گروه کوهنوردی به سرپرستی او تشکیل شده است. به گفتگو با محمد عسگری، ورزشکار زندهدل منطقه نشستیم تا برایمان از کوه و کوهنوردی و این همه علاقهاش به ورزش بگوید.
در دوران جوانی و نوجوانی بهدلیل علاقهای که من و دو سهنفر از دوستانم به طبیعت داشتیم، گروهی سهنفره راه انداخته بودیم و هرازچندگاهی سری به کوههای اطراف مشهد میزدیم و از طبیعت کوه استفاده میکردیم. بعداز اینکه به سربازی رفتم، این جریان تا پایان دوره خدمت تقریبا متوقف شد. پساز اتمام دوره خدمت سربازی، مجدد به کوهنوردی پرداختم ولی نه بهصورت آماتور بلکه حرفهای و الان حدود 60سال است کوهنوردی را کاملا حرفهای دنبال میکنم.
قبل از اینکه اصلا کوهنوردی را آغاز کنید، ورزش دیگری هم انجام میدادید؟
بله. یادم است باشگاه بدنسازی و پرورشاندامی به نام حسینی در میدان شهدا بود که در ایام جوانی و نوجوانی چند سال بهصورت حرفهای آنجا زیباییاندام کار میکردم. این نکته را هم باید بگویم که در آن زمان پرورشاندام به اندازهای که امروز معمول و مرسوم هست، نبود و بهندرت باشگاه بدنسازی در شهر مشهد پیدا میشد.
بعداز گذشت 60سال از فعالیت حرفهای و اینکه به قول معروف پابهسن گذاشتهاید، هنوز هم مقید به هفتهای یک روز کوهنوردی و کوهپیمایی هستید؟
کوه و طبیعت، طوری است که اگر چهار یا پنج هفته بهطور مداوم ساعتهایی را در آن سپری کنید، به آن وابسته خواهید شد و بعد از آن حتما سعی میکنید که یک روز در هفته را هرطور شده به کوهنوردی بپردازید. این قضیه کاملا برای من هم صدق میکند و گاهی در طول یک هفته، چهار بار به کوه میروم. الان دوشنبهها و چهارشنبهها با دوگروه متفاوت صعود میکنیم. گاهی پیش میآید که اعضای خانوادهام هم از من درخواست میکنند که همراهشان به کوه بروم و من هم با کمال میل قبول میکنم. حتی جالب است که این کار در ماه رمضان هم متوقف نمیشود و به همراه دوستان در کوه افطار میکنیم.
سابقه پیمودن چه قلهها و مناطقی را در ایران و خراسان دارید؟
تقریبا به تمامی ارتفاعات مهم استان نظیر هزارمسجد، بینالود، چهلاختران کلات، ایوب پیغمبر بجنورد، کوههای درگز و قوچان و… صعود کردهام.
در سطح کشور هم شیرکوه یزد، بیستون کرمانشاه، هفت خوان مازندران، ارتفاعات گرگان و چندین و چند کوه دیگر از سایر استانها را که نامشان را به خاطر ندارم، به همراه دوستانم فتح کردهایم.
شنیدهایم که سالی یکبار به بینالود صعود میکنید و از راه کوه به نیشابور میروید.
بله، کاملا درست است. سالی یکبار بههمراه دیگر دوستان کوهنورد که هفته ای یکبار با یکدیگر به کوهنوردی میپردازیم، به کوه بینالود صعود میکنیم و از طرف دیگرِ کوه، که سمت نیشابور است پایین میآییم.
تابهحال لحظات سختی را هم در کوه تجربه کردهاید؟
کوهنوردی با اینکه شیرین است، گاهی تلخیها و سختیهایی هم دارد؛ مثلا یادم میآید در یکی از صعودها در جایی گیر افتادیم که نه راه پس داشتیم و نه راه پیش و اگر کسی قدم اشتباهی برمیداشت، بیشاز 500متر به پایین پرتاب میشد. باورتان نمیشود که با چه زحمتی، آن هم بهصورت نشسته از آن قسمت عبور کردیم. یا اینکه در صعودمان به هزارمسجد هوا به قدری سرد شد که اصلا از سرما خوابمان نمیبرد و حتی جرئت نمیکردیم برای وضوگرفتن یا کار دیگری از کیسه خواب و استراحتگاهمان بیرون بیاییم. کلا کوهنوردی با سختی عجین شده و خود همینها هم شیرین است و بعدها تبدیل به خاطره میشود.
کوهنوردی چه تاثیری بر زندگی شخصی شما داشته است؟
کوهنوردی یعنی مشاهده طبیعت بکر و دستنخورده. دیدن طبیعت و مناظر در روحیه انسان تاثیر میگذارد و سبب شادابی میشود. الان باوجود اینکه من 80سال دارم، روحیهام درست شبیه جوانی هجدهساله است و این، از ثمرات کوهنوردی است. از همه مهمتر اینکه ارمغان 60سال کوهنوردی برای من سلامتی بوده است و امروز به لطف خدا و بهواسطه کوهنوردی کاملا سالم هستم و مشکلی ندارم.
تابهحال به این فکر افتادهاید که خودتان را بازنشسته کنید و کوهنوردی را کنار بگذارید؟
علاقه من به کوه و کوهنوردی بهحدی است که این فکر حتی به ذهنم خطور نمیکند. با خودم عهد کردهام تا زمانیکه پاهایم توان داشته باشد، کوهنوردی کنم. حتی زمانیکه تصادف کرده بودم و هردو پایم شکسته و راهرفتن تنها با عصا و واکر برایم میسر بود، با همان وضع از دوستانم خواهش کردم که مرا با خودشان به کوه ببرند و شاید کسی باورش نشود که با عصا و بهسختی بازهم از کوه بالا رفتم.
و حرفی اگر ناگفته مانده؟
توصیه من به همه جوانها حتی آنهایی که ورزش دیگری را دنبال میکنند، این است که دستکم هفتهای یکبار را به کوه بروند؛ چون به نظر من کوهنوردی مادر همه ورزشهاست و تاثیری که بالارفتن ازکوه بر قلب و ریه دارد، ورزش دیگری ندارد. درمیان کسانی که با من به کوه میآیند، هستند افرادی که بیماریهای سختی داشتهاند، از مشکلات قلبی و گرفتگی عروق رنج میبردهاند ولی با کوهنوردی سلامتی خود را به دست آورده و دیگر نیازی به عمل جراحی پیدا نکردهاند.